بازی Alan Wake II که در تاریخ ۲۷ اکتبر ۲۰۲۳ بعد از سیزده سال، به عنوان دنبالهایی برای بازی Alan Wake از استودیو Remedy Entertainment منتشر شد، عنوانی هیجانانگیز و جاهطلبانه در ژانر وحشت و بقا بوده که بسیاری از بازیکنان را هیجانزده کرده است. در این مقاله ما به داستان بازی Alan Wake 2 پرداخته تا بتوانیم بفهمیم چه چیزی در داستان بازی در جریان است؛ قابل به ذکر است در حالی که گاهی اوقات نه تنها در مورد برخی از عناصر داستان مبهمتر آن نظریه پردازی میکنیم، بلکه عناصر گفته شده در طول مسیر را نیز نقد خواهیم کرد. به این مسئله توجه کنید که این مقاله به طور کامل داستان بازی Alan Wake 2 را فاش خواهد کرد و اگر تمایلی به فاش شدن داستان ندارید از خواندن این مطلب خودداری کنید.
سفری دیوانه وار و مقدمه ایی بر داستان دو شخصیت
بازی Alan Wake 2 با کنترل کسی که تازه از دریاچه Culton بیرون آمده شروع میشود. مشخصا این همان دریاچهای است که به مکان تاریک منتهی میشود، اما فردی که فرار کرد مامور نایتینگل از بازی اول بود. آخرین باری که ما او را دیدیم، توسط موجودیت تاریک دزدیده شد و احتمالاً این موجودیت از او به عنوان یک ابزار استفاده میکند. او یک مامور FBI بوده که بعد از اخراج خودش مشاعرش را از دست داده بود و دقیقا مانند آلن ناپدید شده بود. او بعد از ۱۳ سال دوباره پیدا شده و در حین راه رفتن در نهایت با چند شخص تصادفی در جنگل برخورد میکند و پس از آن توسط فرقه Cult of the Tree دزدیده و قربانی میشود.
بازی اصلی در Earnest آغاز میشود، اما به جای بازی در نقش آلن ویک ما در نقش یک مامور اف بی آی با نام ساگا اندرسون (Saga Anderson) بازی میکنیم که با مامور دیگری به نام الکس کیسی (Alex Casey) همکاری میکند. هر دوی این شخصیتها در نوع خود مهم هستند و داستانی را دارند که حول نام آنها میچرخد. ساگا در نهایت متوجه میشود که با تور و اودین اندرسون فامیل بوده، برادرانی راک استار که گروهشان Old Gods of Asgard نام دارد و الکس کیسی متوجه میشود نامی مشابه با کارآگاه خیالی مجموعه کتابهای الکس کیسی آلن ویک دارد.
این دو مامور برای تحقیقات قتلی در برایت فالز به این محل اعزام شده و به محض رسیدن آنها یک قتل دیگر هم، که مرگ نایتینگل باشد اتفاق میافتد. پس از ورود به ساگا به داستان و در نظر گرفتن جزئیات این قتلها، میتواند استنباط کند که قتل نایتینگل با قربانیان دیگر مطابقت دارد و ثابت میکند که فرقه Cult of the Tree پشت قتل قبلی در سال ۲۰۱۰ است و این قتلها به عنوان بخشی از آیین آنها در نظر گرفته میشود. تتوهای رو بدن آنها، نشانههایی از تلاش برای فرار، خفه شدن در آب و قلبی که کاملا از قفسه سینه هر دو بیرون کشیده شدهاند.
در حین تلاش برای یافتن قاتل، این دو نفر یک دست نوشته را پیدا میکنند که توسط آلن نوشته شده و این دست نوشتهها، تمام حرکات آنها را توصیف میکند. شوکه شدن ما در داستان به اینجا ختم نشده، ساگا و کیسی هیچ ایدهایی برای ادامه کار ندارند تصمیم میگیرند مثل همیشه به کار خود ادامه داده و کالبد شکافی کنند اما در قفسه سینه نایتینگل یک دست نوشته دیگر را پیدا میکنند که کاملا نحوه قتل او را با جزئیات توضیح داده است. در کنار این مسئله، دست نوشتهها توضیح میدهند که نایتینگل ساگا را تسخیر کرده و به او با نام تسخیر شده (Taken) اشاره میکند. داستان آنها را به سمت برایت فالز سوق داده و با کلانتر بریکر آشنا میشوند. البته سارا بریکر کسی که نیست که آنها میبینند و پسر عموی او، تیم بریکر با آنها صحبت میکند. متأسفانه سارا در این بازی ظاهر نمیشود، زیرا او سمت کلانتری را ترک کرده و به یک مامور فدرال تبدیل شد، در حالی که تیم جای او را در کلانتری گرفت.
آشنایی ساگا با همپوشانی
صحنه با پرتاب تیم بریکر به مکان تاریک پس از لمس یک دسته صفحات دست نوشته ادامه مییابد. تقریباً در همین زمان است که ساگا آنچه را که همپوشانی (Overlap) نامیده میشود کشف میکند. این همپوشانی نوع دیگری از موجودیت و مشابه مکان تاریک بوده اما به نظر میرسد در نتیجه ادغام مکان تاریک و جهان واقعی با هم ایجاد شده است و هر دو جهان باید برای ایجاد همپوشانی مشارکت کنند. واقعیت دنیای ما مرتبط با داستانهای تاریک یا تاریخ یک مکان خاص و اثری از ما که در مکان تاریک ایجاد شده، چیزی است که برای این همپوشانی استفاده میشود. داستان همان چیزی است که آلن نوشت و واقعه این بود که قفسه سینه رابرت نایتینگل در طول مراسم برش داده شد که باعث ایجاد همپوشانی شد و به هر دو جهان اجازه داد در آن مکان ادغام شوند.
البته به نظر نمیرسد همپوشانی در دنیای واقعی وجود داشته باشد، به همین دلیل است که انجام مراحل خاصی برای دسترسی به همپوشانی ضروری است. برای مثال در این همپوشانی باید یک ورد را گفته و سپس قلب رابرت نایتینگل را از سوراخ در عبور دهیم. در داخل این همپوشانی، جنگل سرسبزی وجود دارد که ساگا در آن توسط نایتینگل محصور میشود و تا وقتی که ما و ساگا در این مکانیم، کم کم میآموزیم که چگونه اول از همه، نایتینگل در همه این داستانها گرفتار شد. پس از ورود آلن به مکان تاریک در بازی اول، خود دریاچه شروع به عقب نشینی کرد و همراه با آن افرادی را که قلبهایشان در تاریکی احاطه شده بود مانند نایتینگل را با خود برد.
در مکان تاریک نایتینگل سعی کرد ویک را پیدا کند، اما Cult of the word او را پیدا کرده و کشتند؛ او را به بیرون از دریاچه هل دادند تا کلیکری را پیدا کنند که آلن برای شکست دادن موجودیت تاریک آن سالها پیش از آن استفاده کرده بود. واضح است که او موفق نشده آلن را پیدا کند و آلن هم در شکست موجودیت تاریک شکست خورده است. آنچه در ادامه میآید گفتگوی کوتاهی بین ساگا و آلن است که در آن به نظر میرسد هر دو یکدیگر را میبینند اما نمیتوانند تمام کلماتی که بهم میگویند را بشنوند. اگرچه به نظر میرسد این صحبت باعث میشود آلن ویک اکنون برای اولین بار پس از ۱۳ سال از مکان تاریک خارج شده و به همراه دست نوشته به ساحل بازگردد.
ساگا سپس تصمیم میگیرد آلن را به لژ بری فالز بازگرداند تا درباره آنچه در حال وقوع است تصمیم بگیرد، چون هنوز نتوانسته با شرایط جدید خود را تطبیق دهد. طبق صحبت آنها، آلن نوشتن صفحات را به خاطر نمیآورد و اینکه این صفحات از کتابی به نام بازگشت (Return) هستند. نام بازگشت ممکن است برای برخی از شما آشنا باشد زیرا همان کتابی بود که او در بازی American Nightmare نوشت اما در حالی که عنوان کتاب یکسان است، نوشتههای آن متفاوت است. آلن نسخههای مختلفی از بازگشت را نوشته به این امید که او را به دنیای واقعی بازگرداند، اما هیچکدام موثر نبودند و American Nightmare یکی از آن تلاشهای ناموفق بود. با اینکه بازی سیستمی دلخواه برای انتخاب شخص درگیر دارد، ما در ابتدا به داستان آلن میپردازیم و برای بدست آوردن کمی پیشزمینه بیشتر، کنترل به آلن داده شد تا بتوانیم آنچه را که اتفاق افتاده از دیدگاه او ببینیم.
داستان آلن با بیدار شدن او در پشت صحنه یک مصاحبه به نام In between with Mr. Door شروع میشود و البته میزبان کسی نیست جز مستر در (Mr. Door). مستر در هم مانند بسیاری از عناصر این بازی، اشارهای از استودیو رمدی به بازیهای قبلی خود بوده و در این مورد هم به بازی Control این استودیو اشاره دارد. به عنوان یکی از خوابهای دیلن در این بازی، او به شخصی به نام مستر در اشاره دارد که میتواند بین دنیاهای مختلف جا به جا شود و در این بازی و این واقعیت، مجری یک برنامه تلویزیونی است. در نوشتههای آلن به این مسئله اشاره شده که این شخصیت در این واقعیت با بقیه کنار آمده تا فقط بتواند به هدف خود در مکان تاریک برسد.
به گفته او، کتاب جدید آلن قرار است فردا منتشر شود و دنبالهای بر Departure خواهد بود، این یک نظریه طولانی مدت را تأیید کرده و در آن آلن در تلاش است تا سفر قهرمان را کامل کند. سفر قهرمان، مفهوم یک ساختار نوشتاری است که برای اولین بار توسط جوزف کمبل ایجاد شد و در آن، کمبل توضیح میدهد که چگونه باید مراحل خاصی در یک داستان انجام شود که قهرمان باید در آنها دوام بیاورد. 17 مرحله در این فرآیند وجود دارد، اما میتوان آن را به سه اکت مجزا خلاصه کرد: خروج (Departure)، شروع (Initiation) و بازگشت (Return) یا به طور جزئیتر، داستان بازی آلن ویک 1، داستان فعلی با آلن و سپس داستان ساگا. داستان ساگا در آلن ویک 2 متاثر از صفحات دستنویسی است که متعلق به کتاب بازگشت است.
آغاز سفر آلن در مکان تاریک قبل از بیدار شدن در آن ساحل است و این شرایط با اتفاقات داستانی بیشتر مشخص میشود. در خروج (Departure)، معمولاً قهرمان داستان به لطف یک رویداد خاص از زندگی عادی روزمره به یک زندگی عجیب و غریب و پیچیده میرود، درست مثل اینکه آلن از یک نویسنده به یک مبارز با موجودیت تاریک تبدیل شد. در شروع (Initiation) همان قهرمان راه خود را در دنیایی که به آن پرتاب شده است یاد میگیرد و بازگشت (Return) در داستان آتی آلن را منعکس میشود؛ قهرمان با پاداش خود به دنیای قدیمی یا زندگی خود بازمیگردد. گاهی اوقات شخص از مهارتها یا سلاحهای خود برای شکست دادن شری استفاده میکند که در وهله اول باعث ترک دنیای اولیه خود شده است یا ممکن است خود را برای نجات کسانی که دوست دارد قربانی کند.
همچنین مراحل زیادی در این اکتها وجود دارد که بهطور شگفتانگیزی با هم مطابقت دارند، مانند اینکه چگونه در مرحله خروج قهرمان باید با یک راهنما ملاقات کند، یعنی زمانی که آلن با توماس زین ملاقات کرده و همچنین از بریج اول عبور میکند، یعنی زمانی که آلن در پایان بازی اول خود را قربانی کرد اما این سه اکت، در بازی اساسی هستند. به همین دلیل است که آلن در قسمت American Nightmare شکست خورد، زیرا هنگام تلاش برای فرار سعی در پرش از این مرحله داشت، او سعی کرد بدون گذراندن دوران Initiation خود برگردد.
رو در رویی با توماس زین
این مسئله بدان معنا نیست که American Nightmare یک رویداد کانونی (رویدادی که حتما در زندگی یک شخص رخ داده و چهره زندگی را تغییر میدهد) نیست، اما قطعاً این قسمت تنها یکی از تلاشهای فراوان آلن برای فرار از مکان تاریک با استفاده از کتاب Return است. قبل از اینکه متوجه شود که او به بخش Initiation نیاز دارد؛ آلن به گشتن در ساختمان شو In between with Mr. Door میپردازد و در پشت ساختمان با Ahti رو در رو میشویم. نقش Ahti همیشه یک رمز و راز بوده است و Alan wake 2 نیز به ما کمک نخواهد کرد پاسخی دریافت کنیم، اما من معتقدم Ahti به دلیل عدم وجود کلمه بهتر، یک یاور ماوراءطبیعی است.
نه تنها Ahti مانند یک سرایدار واقعی کلیدهای همه دنیا را دارد، چون او آزادانه بین دنیای واقعی و مکان تاریک سفر میکند، بلکه به نظر میرسد همیشه زمانی که قهرمان داستان به او نیاز دارد، ظاهر میشود. Ahti همچنین چند بار به آلن کمک میکند و او را به مسیر درست راهنمایی میکند. Ahti از آلن میخواهد که به طبقه پایین برود و لامپ را از جعبه کفش بیاورد. این لامپ همان چراغی است که متعلق به کلیکر است و کلیکر سوئیچی بود که این لامپ را روشن میکرد و قدرت جادویی مشابهی دارد.
به محض بیرون رفتن آلن از ساختمان، با تماسی از توماس زین روبرو میشود و او به آلن میگوید که چگونه یک مکان قتل را پیدا کند، زیرا این مکانها به او کمک میکنند تا فرار کند. با این حال مانند بسیاری از چیزهای این بازی، این بخش در مورد قتلها گیج کننده است و ما کاملاً مطمئن نیستیم که داستان قابل درکی دارد یا نه. کل داستان و بقیه مبارزات آلن در مکان تاریک اتفاق میافتند، اما این قتلهای آیینی که ما مییابیم، برای آلن واقعی هستند ولی امکان دارد که در دنیای واقعی هم اتفاق نیوفتاده باشند. در نقطهایی از قدم زدنمان در نیویورک خیالی، با الکس کیسی رو در رو میشویم، اما نه همان الکس قبلی.
کیسی تنها چند لحظه بعد از دیدار ما به دست موجودیت تاریک خواهد مرد، اما نه تنها بعداً ظاهر میشود، بلکه در زمان حال هنوز زنده است. این قتلهایی که ما در تلاش برای یافتن آن هستیم، به نظر میرسد اتفاق افتاده، زیرا FBC یادداشتی در مورد فرقهای به نام فرقه کلمه دارد که مسئول قتلها هستند. بهعلاوه، علیرغم مرگ کیسی، ما اثراتی از او را در سراسر مکان تاریک مییابیم که یکی از آنها به نام فرقه و قتلی که در شرف پیدا کردنش هستیم اشاره میکند، حتی اگر این بدان معنا باشد که کیسی واقعاً در این رویدادها زندگی کرده است. به نظر میرسد فرقه کلمه و کیسی به عنوان مامور این پرونده واقعا وجود داشتهاند چون گزارش کاملا قابل اتکا به نظر میرسد و تنها مسئله این است که نمیدانیم چقدر از جریانات با آلن، با داستان واقعی در ارتباط است.
کتاب بازگشت
این گزارش در طول کنترل ساگا پیدا شد، بنابراین باید بدانیم چقدر از کتاب بازگشت بر این امر تأثیر میگذارد. علاوه بر این، همه اینها میتواند کار آقای اسکرچ (Mr. Scratch) باشد. آلن قبلا اشاره کرده بود که در طی زمان زندانی بودنش در مکان تاریک، توسط موجودی به نام اسکرچ تسخیر و شکنجه شده و آنقدر مهم و مهمتر شده که نقش بزرگتری را در هر داستان آلن ویک داشته و بر واقعیت تاثیر میگذارد. هر دو فرقه، کلمه در داستان آلن و درخت در داستان ساگا، با یکدیگر متفاوت بوده اما بسیار شبیه به هم هستند زیرا هر دو خود را به عنوان فرقه معرفی میکنند؛ اما اگر اسکرچ رهبر فرقه کلمه باشد، این واضح است زمانی که او در حال نوشتن بازگشت بوده، فرقه کلمه، الهام بخش فرقه درخت بود.
صرف نظر از این، فرقهای که قبلاً بیان شد شبیه فرقه کلمه است و دلیل گره خوردن آنها با داستان آلن ویک، این است که کشتن مردم را به همان شیوه مرگهای مجموعه کتابهای الکس کیسی بازسازی میکنند و از نظر آنها آلن ویک مسیح و کتابهای مجموعه، کتاب مقدس آنهاست. این قتلهای خاص در ایستگاه مترو اتفاق افتاد و به نظر میرسد این فرقه با به دام انداختن افرادی در واگن مترو، دستهای از مردم را کشته و سپس آن را به آتش کشیدهاند. قدم زدن در این مکان وحشتناک است زیرا بدنهای سوخته و بیجان آنها با فریادهای مداوم درد همراه است. در نهایت آلن میتواند صحنه را تغییر دهد تا منعکس کننده مراسم باشد و به او اجازه عبور به داخل تونل مسدود شده را بدهد.
در داخل تونل منظره قتلی دیده میشود که آلن به دنبال آن بود: قتل نایتینگل. این مکانهای قتل، همپوشانیهایی هستند که هر کدام بهعنوانی، مکالمه بین آلن و ساگا دنبال میکنند؛ همانطور که قبلاً از دیدگاه ساگا دیدیم. این همپوشانیها در سمت آلن حداقل اجازه میدهد تا جایی که آلن و آلیس قبلا در نیویورک اقامت داشتند، ظاهر شود. زمانی که آلن به آپارتمان میرسد، میبیند که آلیس هنوز دوربینهایی را برای عکس گرفتن از صداها و صحنههایی که هر شب در خانهاش میدید را دارد. به نظر میرسد او عکسهایی را گرفته و از آنها برای ساختن نمایشگاهی استفاده کرده است که وحشتهای زندگی آلیس را به دنیا نشان میدهد. بر اساس گفتههای آلیس، هر شب صداهای زیادی در خانه پیچیده و همچنین هنوز حضور آلن در خانه احساس میشود.
همچنین این اولین باری است که ما بعد از مدتها آلیس را میبینیم، آلن به اتاق نویسنده رفته و جنازه خود را بر روی صندلی میبیند. در اینجاست که معرفی و مقدمه داستان بازی Alan Wake 2 به اتمام میرسد. در اینجای بازی، بازیکن میتواند به عنوان ساگا در دنیای واقعی و آلن در مکان تاریک به هر ترتیبی و هر زمانی که بخواهد در بازی حضور پیدا کند. البته اینجا باید گفته شود که به دلیل مکانیزم بازی، داستان آلن اول اتفاق میافتد و ما برای کمی سرراست کردن ماجرا، اول به داستان کامل آلن میپردازیم.
داستان آلن ویک
جایی که آخرین بار آن را ترک کردیم آلن جسد خود را در اتاق نویسنده پیدا کرد، قبل از اینکه توسط نوعی حضور تسخیر شود و در فصل بعدی دوباره به اتاق نویسنده بازگردد. موجودیت تاریک توانست آلن را متوقف کند و حالا آلن باید دوباره فرار کند. آلن ویک بار دیگر در یک لوپ زمانی گیر کرده، با این حال این دفعه متفاوت بوده و آلن متوجه شده که در یک لوپ حلزونی گیر کرده است. در لوپ عادی، یک اتفاق به صورت مداوم و بدون تغییر اتفاق میافتد با این حال در یک لوپ حلزونی، یک تغییر جزئی در طول زمان است که در نهایت به پایانی جدید منجر میشود. بازی American Nightmare یک لوپ بود، اما Alan Wake 2 یک لوپ حلزونی بوده که در آن ممکن است آلن از مکانهای تکراری عبور کند و کارهای مشابهی انجام دهد، اما چگونه و کجا این مکانهای قتل را پیدا کرده و آنچه را که تجربه میکند هر بار داستان را تغییر داده و آلن را به فرار نزدیک و نزدیکتر میکند.
یک راه کمک به آلن برای پیگیری این اتفاقات، اتاق نویسنده آلن بوده و ساگا اتاق خود را به نام مکان ذهن دارد، اما ساختار آن به دلیل کار آنها کمی متفاوت است. از نظر داستانی، از تابلوی آلن به عنوان راهی برای جمعآوری افکار در حال تغییر ذهنش استفاده میشود، زیرا به نظر میرسد که او اغلب خاطرات خود را از دست میدهد و همچنین مراحل پیشنویس فعلی را که برای داستان بدرد میخورد، برنامهریزی میکند. آلن همچنین میتواند از تخته برای تغییر صحنههایی که در امتداد ورودش به قسمتهای دیگر مکان تاریک است استفاده کند. برای مثال آن تونلی که قبلاً در مقدمه مسدود شده بود با تغییر صحنه باز میشود. آلن باید راه خود را بنویسد، بنابراین از چیزهایی که میتواند ببیند بهعنوان الهام برای نوشتن داستانش استفاده میکند.
این یک مکانیک جالب بوده که هم وسیله بازی و هم داستان است و باعث میشود این دو داستان به طوری یکپارچهتر با هم ترکیب شوند. همچنین هر کارت عنوان کاملی را برای هر فصل به همراه دارد. در لوپ، آلن ویک بار دیگر در پشت صحنه برنامه تلویزیونی ظاهر شده، اما به جای اینکه بنشیند و به سؤالات پاسخ دهد، گروه یک موزیک را اجرا میکنند. این یک مبارزه طولانی با موسیقی پس زمینه خودمان است که بار دیگر توسط گروه Old Gods of Asgard اجرا میشود. درست مانند آخرین باری که آلن از ساختمان خارج شد و از توماس زین تماسی داشت، اتفاقات تکرار میشوند، اما به نظر میرسد تماس آخرین بار تام به خاطر میآورد، و اینجا اولین باری است که ثابت میشود آلن در یک حلقه حلزونی و نه یک لوپ حرکت میکند.
ما هنوز یک مکان قتل دیگر برای یافتن داریم و قتل این بار شامل نمایش تئاتری در هتل میشود. دلیل اجرای این نمایشنامه در این هتل این بود که گفته میشد این نمایش تسخیر شده زیرا یک فرقه واقعی در این ساختمان قربانیهای زیادی داشتهاند. چیزی که برای عوامل نمایش نگران کننده بود این است که شیطان قرار بود بخشی از نمایشنامه باشد، اما شخصی که نقش شیطان را بازی میکند، یک سلبریتی معروف بود که حتی قبل از شروع نمایش همیشه شخصیت شیطان را حفظ میکرد و بازیگران در واقع نگران بودند که شیطان واقعی را برای بازی کردن نقش خودش استخدام کرده باشند. جایی که قتل اتفاق میافتد اینجاست که نقش شیطان، زنی را که در نمایشنامه نقش الهه موسیقی را بازی میکرد میشناخت و از نمایشنامه به عنوان راهی برای قتل او استفاده کرد.
کیسی اکنون یک بار دیگر مامور این پرونده است و معتقد است که این شخصیت شیطانی آقای اسکرچ بوده که در ارتباط او با فرقه است. مورد منحصر به فردی که در مورد داستان آلن وجود دارد، این است که بعضی از افراد گم شده در بازی و داستان او به دنبال مرگ آلن نیستند. در برخی از موارد دیده شده اگر به عنصری از طراحی بازی بیش از حد نزدیک شوید ناپدید میشوند. این بدان معناست که نزدیک شدن بیش از حد ممکن است باعث کشته شدن شما شود، اما اگر به هر چیزی که در راه است شلیک کنید مهمات را برای دشمنانی که قصد کشتن شما را نداشتند هدر خواهید داد. سپس آلن در نهایت به هتل میرسد تا ببیند چه خبر است و این داستان او را به سمت توماس زین هدایت میکند. این اولین باری است که چهره توماس را دیدهایم و باربارا تأیید میکند که این توماس زین واقعی است.
این سکانس توضیح میدهد که چرا Ahti و برادران اندرسون همچنان آلن را تام صدا میزنند، زیرا ظاهرشان یکسان است. مکالمه منطقی نیست و تام اصرار میکند که فیلمساز است، همچنین درباره همکاری آلن و او در پروژهای صحبت میکند که آلن به یاد ندارد. زین ادعا میکند که آلن میخواست بازگشت را بنویسد در حالی که او فیلمی ساخته بود که با هم برای بیرون رفتن هر دو از مکان تاریک کافی بود، اما آلن نوشتن رمان بازگشت را به خاطر نمیآورد. درست مثل دفعه قبل آلن باید صحنههای خاصی را پیدا کند و از آنها برای تغییر داستان استفاده کند. هر دو داستان دارای مکانهای بسیار زیبایی هستند که به اندازه کافی متمایز هستند تا در صورت گم شدن سریعاً بفهمید کجا هستید و همچنین ایده قدیمی خود را از بازی Control نگرفتهاند، منطقهها را با علائم جهتگیری پر کردهاند که پیدا کردن راه آسانتر میشود و نیازی به استفاده از نقشه نیست.
پیدا کردن جسد
آلن پس از مدت زمان کافی گشتن در نهایت به اتاق ۱۰۸ میرسد، جایی که جسد پس از به قتل رسیدن توسط شیطان رها شده است. این مسئله یک بار دیگر منجر به گفتگویی دیگر با ساگا و ظاهر شدن برج پارلمان میشود و این بار آلن ویدیوهای بیشتری از آلیس در حال صحبت در مورد نمایشگاه پیدا میکند. مانند قبل، آلن به اتاق نویسنده رفته اما این دفعه اتاق خالی است. او همچنین دستنویس صفحاتی را از کتاب بازگشت پیدا کرده که آلن در آنها ادعا میکند این کتاب توسط اسکرچ نوشته شده است، زیرا این چیزی نبود که او هرگز بنویسد. سپس شروع به اضافه کردن صفحات به آن میکند تا نوشته را ویرایش کند و Scratch وارد شده و به او شلیک کند؛ بنابراین اکنون او از دیر رسیدن به صحنه قتل، تبدیل به قربانی قتل شده است. شکست دیگری اما در کنارش تلاشی دیگر به آرامی این لوپ حلزونی را ایجاد کرد.
برای بار سوم به داستان ادامه داده، مصاحبهای را در اواخر شب انجام میدهیم، اما این بار آقای دُر مستقیما به او میگوید که او فقط برای شرایطی با او همراهی میکند. او فقط به این دلیل وجود دارد که کسی که آقای در به او اهمیت میدهد به خاطر آلن وارد داستان شده و میخواهد آنها را از این مکان خارج کند. مستر در به طرز ترسناکی به نظر صادق میرسد و بار اولی نیست که چنین اتفاقی میافتد. ساگا هم به همین دلیل وارد داستان شده و کمی بعد ما هم آلن را به خاطر این اتفاقات سرزنش میکنیم. متاسفانه ما بعد از این مکالمه چیز زیادی در مورد مستر در نمیشنویم، بنابراین هرگز متوجه نمیشویم که این شخص کیست. Ahti همچنین برمیگردد تا در مورد زیرزمین و وجود عکسهایی از یک کلیکر و یک گلوله که باید پیدا کنیم، به ما بگوید.
این دو، وسایلی هستند که برای به اتمام رساندن بازی به آنها نیاز داریم. دوباره با توماس رو در رو شده ولی این بار گفت و گو اصلا خوشایند نیست. توماس اعتراف کرد که با اسکرچ کار میکند تا راهی برای خروج پیدا کند، زیرا آلن مدتها پیش منصرف شده بود و میگفت که دیگر ارزش تلاش را ندارد و او لیاقت بیرون رفتن را ندارد، اما اسکرچ مصمم بود که از این مکان خارج شود پس توماس به جای آلن با به اسکرچ همکاری میکند. او سپس قبل از اینکه سعی کند دوباره کنترل صحنه را در دست بگیرد عذرخواهی میکند، اما آلن میتواند با او بجنگد و به او شلیک کند. البته توماس نمرده است، زیرا او پس از پخش فیلم دوباره ظاهر میشود، بهعنوان نوعی صحنه پس از تیتراژ نشان میدهد که همه، یک اکت بوده است.
در مورد مکان قتل نهایی ما، این مکان در سینما همان جایی است که زین در حال اکران فیلم جدیدش به نام شب بی شب بود. شایعاتی در مورد فیلم وجود دارد که ادعا میکند یک قتل واقعی در حین تولید این فیلم رخ داده است. اکوی صدایی که در این قسمت به گوش میرسد به همراه داستان این فیلم کمی شرایط را عجیب میکند. الکس کیسی نه تنها در خود فیلم نقشی را ایفا میکند، بلکه پس از مواجهه با استاد بزرگ از کیسی برای بازی در نقش کارآگاه خیالی تشکر میکند تا نویسنده را قبل از مواجهه با آلن ویک به اینجا برساند و لازم به ذکر است که این اکوها اتفاقاتی واقعی هستند که اتفاق افتاده است. آلن در ابتدا فکر می کرد که اینها احتمالاً ایدههایی از پیش نویسهای گذشته او هستند زیرا او دائماً خاطرات خود را از دست میدهد، اما بعداً در بازی در نقش ساگا یک اکو وجود دارد و پس از صحبت این دو مشخص میشود که این چیزها رویدادهای واقعی هستند.
خط زمانی داستان
اینکه چگونه چیزی از گذشته میتواند به زمان حال ارسال شود هنوز مشخص نشده، اما این تنها باری نیست که این اتفاق افتاده است. بعداً در داستان ساگا، او نیاز به اجرای کنسرتی دارد تا آلن را از مکان تاریک بیرون بیاورد، اما وقتی موفق به انجام این کار میشود، آلن به حال فرستاده نمیشود، بلکه به زمانی برمیگردد که برای اولین بار او را در ساحل ملاقات کردیم. به عنوان مثالی دیگر، ساگا برای فعال کردن همپوشانی نیاز به یافتن قلب نایتینگل داشت، اما هنگام رسیدن به صحنه جرم متوجه شد که جسد به فریزر منتقل شده است. از سمت آلن، اگرچه او توانست قلب را در محل قتل پیدا کند، اما قبل از اینکه بتواند آن را لمس کند ناپدید شد، تقریباً طوری که انگار آن را در زمان به عقب برده بود تا ساگا آن را پیدا کند. این تصور ایجاد میشود که یک جدول زمانی مشخص برای چیزها وجود دارد، اما رویدادهای آینده میتوانند بر گذشته تأثیر بگذارند تا رویدادهای آینده رخ دهند.
همین ایده را میتوان برای اکوهای بازی به کار برد، زیرا استاد بزرگ با کیسی و آلن ویک صحبت میکند، حتی اگر آلن بعداً آن را مشاهده کند. آلن در نهایت به محل قتل میرسد؛ ماسک در این صحنه کلید راه بود و درست مثل قلب، آلن فقط برای ناپدید شدن به آن نزدیک میشود. بعداً تأیید میشود که آلن با ارسال موارد خاص به ساگا کمک میکند. برای آخرین بار، هر چند قبل از ظاهر شدن خانه آلن و آلیس، یک گفتگوی همپوشانی دیگر هم داریم. فیلم توماس زین پخش میشود، فیلم به خودی خود نسبتاً جذاب است با توجه به آنچه اتفاق میافتد به نظر میرسد داستان در مورد الکس کیسی است که عاشق زنی به نام باربارا جگر میشود. سپس باربارا فقط برای اینکه فرقه کلمه ظاهر شود و کیسی را بکشد او را مسموم میکند. در اوایل داستان آلن، کیسی توسط حضور تاریک گرفته میشود و زمانی که آلن چیزهای خود را پیدا میکند و میگوید که نویسنده نقش کارآگاه را بر عهده گرفته است.
پس از اکران فیلم، آلن از خودش تماسی دریافت کرد و به او گفت که عکسهایی را که آلیس گرفته است را در جعبه کفش بگذارد. این آلن از آینده یا به طور خاص در مکان دیگری در جدول زمانی با ما صحبت میکند. درست مانند صحبت ما در مورد یافتن آلن در ساحل، یک بار دیگر آلن آینده است که با آلن گذشته صحبت میکند تا مطمئن شود که وقایع همانطور که باید پیش میروند. یک بار دیگر تأیید میشود که همه اینها در یک جدول زمانی واحد است که بسته به اقدامات خاصی به عقب و جلو میرود، همچنین هزاران نسخه از آلن در مکان تاریک سرگردانند و بعضی از آنها برای آلن اصلی راهنماییهایی را به جا گذاشته تا او را راهنمایی کنند. با این حال، قرار دادن این آیتمها ما را به داستان ساگا برمیگرداند، زیرا اجازه نداریم بدون پیشبرد داستان او ادامه دهیم. در حالی که قسمت میانی داستان به بازیکن مربوط است، شروع و پایان داستان باید به ترتیبی که رمدی میخواهد پخش شود. بنابراین ما باید به پایان داستان ساگا برسیم تا بتوانیم به آنچه در حال وقوع است پی ببریم.
شروع داستان ساگا
آخرین بار ما ساگا را در کنار آبشار جا گذاشته تا در مورد قتلی که مربوط به یک فرقه است تحقیق کند و در آن زمان او متوجه شد که نیروهای ماوراء الطبیعه در بازی هستند و آلن ویک نویسندهای که شنیده بود 13 سال پیش ناپدید شده است، به تازگی در ساحل کنار او به هوش آمده است. ساگا و الکس کیسی سپس تصمیم گرفتند او را به لژ برگردانند. چیزی که به لذت داستان اضافه کرد، نسخه ساگا از اتاق نویسنده بود. اتاق ذهن مانند روش آلن برای ساگا بود که تمام اطلاعاتی را که در پرونده یاد میگیرد پیگیری کند. همه چیز به فایلهای موردی تقسیم میشود که لایههایی از اطلاعات دارند تا از طریق یادداشتها و رشتهها به هم متصل شوند. همچنین به دقت سازماندهی شده است و با نوشتههای کوچکی از ساگا همراه است تا دقیقاً بدانید چه اتفاقی میافتد. آلن چیزی شبیه به این را در اتاقش به شکل یادداشتهای کوچک روی تختهاش داشت، اما با توجه به اتفاقاتی که در آن داستان رخ میدهد، بسیاری از آنها خیلی مفید نیستند. قسمت اول پرونده درباره آلن در فرقه است و پس از گفتگوی کوتاه با آلن، ساگا میتواند از او به عنوان پروفایل شخصی استفاده کند. چیزی که در مورد ساگا عجیب است این است که ساگا میتواند چیزهایی را که هرگز مطرح نمیشوند حس کند.
علیرغم اینکه هرگز این موضوع را ساگا در گفتگوی اصلی خود ذکر نکرده، اما ساگا میداند که آلن صفحات دستنوشته را پیش خود پنهان کرده است. در ابتدا همه فکر میکردیم که این فقط یک ترفند گیم پلی برای پیشرفت داستان است، اما دلیلی واقعی وجود دارد که چرا او میتواند این کار را انجام دهد، حتی اگر توضیح به اندازه خود مفهوم عجیب باشد. ساگا به دلیل اندرسون بودنش قدرتهایی دارد که به او اجازه میدهد دروغها را ببیند و حقیقت واقعی را کشف کند. به این معنی که هر چیزی که در این پروفایلها رخ میدهد در واقع اتفاق افتاده است و منبع اطلاعات ما، کاملا صحیح است. ساگا در جستجوی کلیکر آلن، به شهر رفته و شهر مملو از افراد سرزنده بسیاری است که روزشان را میگذرانند و از زندگی خود لذت میبرند، با این حال بسیاری از مردم اینجا طوری شروع به صحبت با ساگا میکنند که گویی او را میشناسند.
همانطور که قبلاً در بخش آلن در مورد آن صحبت کردیم بازگشت، کتابی که اسکرچ نوشت داستان را تغییر میدهد و مرز بین واقعیت و داستان بسیار مبهم میشود. به گفته برخی از ساکنان ساگا قبلاً با دخترش اینجا زندگی میکرد و وقتی ساگا میگوید که این امکان وجود ندارد و دخترش به خانه برگشته است، سعی میکنند او را دلداری دهند و چیزهایی را میگویند که در کتاب بازگشت نوشته شده است. ساگا و شوهرش طلاق گرفتند و ساگا حضانت کودکشان را بگیرد و در یک تریلر زندگی میکردند. روزی لوگان (کودک ساگا) به داخل آب رفته و غرق میشود. با این حال ساگا میتواند دروغ را تشخیص دهد و به نظر میرسد همه سر این موضوع با یکدیگر تفاهم داشته بجز او.
این یک تغییر خوشایند در روند داستانی است چون تا الان که ما به عنوان آلن ویک نابغه پشت داستانها بازی کردهایم، اما اکنون به عنوان یکی از افرادی که تحت تأثیر داستان قرار گرفتهاند بازی میکنیم. مثل این است که در بازی اول، نایتینگل یک مامور اف بی آی است که سعی میکند فردی را دستگیر کند که بعداً توسط موجود گرفته شده است. آلن نسبت به کاری که انجام داده احساس بدی میکند و ما بارها و بارها به ساگا فکر خواهیم کرد، اما فکر کردن به همه افرادی که فقط برای بیرون آمدن از آنجا تحت تأثیر داستان آلن قرار گرفتهاند واقعاً وحشتناک است. به نوعی منطقی است و رمدی واقعاً این جنبه از آلن را به رخ میکشد زیرا آلن هر چه مدت طولانیتری در مکان تاریک بماند بیحستر و ناامیدتر میشود و واقعاً اهمیتی نمیدهد که تا زمانی که او بیرون می رود چه اتفاقی میافتد.
طرف دیگر داستان
او هنوز همان کسی است که ما میشناسیم و دوستش داریم، اما اکنون که چیزها را از یک طرف دیگر میبینیم، شروع به در نظر گرفتن همه چیز میکنیم و شرایط تغییر میکند. هدف فعلی ساگا پیدا کردن پارک تریلر است اما برای رسیدن به آنجا به یک کلید نیاز دارد اما کلید پشت دری در قهوه فروشی پارک تفریحی قفل شده است. بسیاری از اهداف این بازی به این صورت بوده، در آن یک سد راه توسط یک مانع مسدود شده است، اما برای عبور از آن مانع باید از مانع اولی عبور کنیم. در پارک تریلر، برادران اندرسون درحال خوشگذرانی دیده میشوند و آنها همچنین به ساگا سلام می کنند، زیرا مدتی است که او را ندیدهاند. ساگا متوجه میشود که آنها نیز مانند بقیه داستان را اشتباه در ذهن دارند، اما بعداً متوجه میشود که او در واقع با برادران خویشاوندی دارد.
در نظر بگیرید که نام گذاری این شخصیتها بسیار جالب بوده، اودین و تور آشکارا بر اساس اودین و ثور اساطیر اسکاندیناوی هستند و در نهایت تور صاحب فرزندی به نام فریا شد که مادر ساگا است. ساگا تنها عضوی از خانواده است که با اسم خدایی در اساطیر نامگذاری نشده است، اما کلمه Saga نام دیگری برای یک قصه یا داستان است و ساگا اینجاست تا به عنوان یک قهرمان برای داستان آلن، جریان را تغییر دهد.
در نزدیکی تریلر یک شخصیت او را تعقیب میکند که معلوم شد مولیگان است، و این دو شخصیت در داستان آلن مرده بودند. به نظر میرسد که آنها با فرقهها متحد هستند و آنها ما را در حال بررسی قتلی که آنها مرتکب شده بودند زیر نظر داشتند. با این حال یک صفحه دستنویس توضیح میدهد که آنها به طور تصادفی یک دختر بیگناه را کشتهاند. این چیزی است که بعداً از شخصیتی به نام Ilmo میشنویم، اما فرقه درخت افراد بدی نیستند. در واقع فرقهای که شاهد کشتن نایتینگل به دست آنان بودیم، نوعی نگهبان برای شهر است. آنها از مکان تاریک دریاچه و مکانهای گرفته شده خبر دارند، بنابراین شهر را از کسانی که در ساحل غوطه ور میشوند محافظت میکنند و به همین دلیل نایتینگل را شکار کردند زیرا او از مکان تاریک آمده بود.
آیین این فرقهها یادآور کاری است که آلن با حضور تاریک انجام داد، کلیکر را در سینه باربارا گذاشت تا او را شکست دهد. بنابراین فرقه این کار را با قربانیانی که گرفتار میشوند انجام میدهد. تورن و مولیگان بخشی از آن گروه هستند، اما همه یک روز در حال شکار بودند و مه اطرف یک دختر بیگناه به نام مونیکا گرفت. این ارتباط نسبتاً جالبی را با طرف داستان آلن ایجاد میکند زیرا در داستان او دو پلیس یک دختر بیگناه را کشتند و سپس جسد او را در چاه انداختند به این امید که کسی متوجه نشود، اما در داستان آلن دو پلیس سعی میکنند با استفاده از این شلیک به اجساد کشته شده توسط فرقه کلمه، در رتبههای بالاتر قرار گیرند. داستان آلن مانند یک نسخه پیچ خورده منحرف از آنچه در دنیای واقعی رخ میدهد است و به دلیل داشتن نوعی روشن بینی، او به خوبی از این اتفاقات در حال رخ دادن آگاه است. به همین دلیل است که چاه همپوشانی ایجاد میکند زیرا کشتن آن دختر بخشی از گذشته تاریک شهر بوده و آلن از آن استفاده کرد و داستانی را در مکان تاریک ایجاد کرد که همپوشانی را ایجاد کند.
ساگا همزمان با این دو مبارزه میکند که بسیار سخت بوده ولی شکست آنها به او کلیکر را میدهد و همچنین دوباره با آلن گفتگو میکند. در حالی که ساگا برای اطلاع رسانی به گروه برمیگردد، صحنهای سریع از بری فالز را میبینیم که در آن فرقه به مکانی که آلن و کیسی در آن اقامت دارند یورش میبرند. به گفته آنها هر چیزی که از آن دریاچه بیرون میآید شیطانی است به خصوص آلن ویک زیرا او عامل اتفاقات بازی اول بود. کیسی تلاش میکند تا با آنها مبارزه کند و آلن بیدار میشود و در جنگل میدود تا کیسی را پیدا کند. آلن موفق میشود برسد، اما سپس توسط یکی از اعضای فرقه به خاطر ساگا به پایین کشیده میشود تا او را به موقع نجات دهد. نقاب عضو فرقه کنده میشود و معلوم میشود که شخص، همان ایلمو شخصیتی است که قبلا دیدیم، او و برادرش یاکو رهبران فرقه هستند. FBC اینجا وارد داستان شده و ماموریت را در دست میگیرد. این گروه یک سازمان برای بررسی موارد ماوراالطبیعه در داستان آلن ویک است.
به لطف FBC که عملیات را انجام میدهد، ساگا اکنون بدون سرنخ باقی مانده است و هیچ شریکی ندارد زیرا کیسی گم شده است. خوشبختانه برادران اندرسون با او تماس گرفتند و از او خواستند که به خانه سالمندان بازگردد. این مکان خانه سالمندان والهالا نامیده میشود و زمانی است که او قدرتهای خود را به عنوان یک اندرسون کشف میکند زیرا اودین میتواند کنترل پروفایل را در دست بگیرد که چیزی است که قبلاً هرگز تجربه نکرده بود. در تماس با برادران، شنیده میشود که تور مورد حمله قرار گرفته است، این زمانی است که می بینیم سینتیا ویور، بانوی چراغها در بازی اول، او را به داخل دریاچه میکشاند. رز، پیشخدمت رستوران شهر نیز مراقب همه افراد مسن است و به نظر میرسد موجودیت تاریک هنوز روی ذهن او تأثیر میگذارد، اما رز عملکرد خیلی بهتری نسبت به قبل دارد.
نجات برادران اندرسون
رز سپس توضیح خواهد داد که تور اخیراً شیفته سینتیا شده است و به نظر میرسد که او او را طلسم کرده است زیرا تور هر چیزی که او میگوید را اطاعت میکند. با این حال او به نظر تسخیر شده میآید، بنابراین احتمالاً این موجودیت تاریک است که در نهایت تلاش میکند برادران را بکشد. اینکه این تسلط بر سینتیا چگونه این اتفاق افتاد واقعاً بسیار غم انگیز است، سینتیا همیشه در برابر موجودیت تاریک مبارزه میکرد اما پس از سالها و سالها انجام این کار، بالاخره خسته شد. او سعی کرد به قرار دادن انبارها و راه اندازی چراغها ادامه دهد، اما این کار کم کم او را فرسوده کرده بود. یک روز او در حمام نشسته بود و قبل از خاموش شدن اطراف، لامپی در دستش بود و به دنبال آن صدایی از تاریکی با او صحبت میکرد. سینتیا سپس سعی کرد بایستد اما لیز خورد و به داخل وان افتاد تا موجودیت تاریک سرانجام توانست او را تحت کنترل خود درآورد. این کاملاً با نحوه یافتن او در داستان آلن مطابقت دارد. در سکانسی ما بدن او را در وان حمامی غرق در خون میبینیم.
برای بدست آوردن دو وسیله، باید همپوشانی را باز کنیم که با پخش یک آهنگ در جوک باکس (وسیله پخش موسیقی) انجام میشود. روشن کردن آن مستلزم این است که همانطور که سینتیا آن را خاموش کرد، آن را روشن کنیم. جنگلهای تاریک به اندازهای متراکم هستند که هر چیزی را که در آنها ایستاده است پنهان کنند و اغلب افراد تسخیر شده دقیقاً در این مکانها پنهان میشوند؛ بیشتر مکانها به نظر رها شده میرسند ولی همزمان به نظر می رسد کسی در آنها زندگی میکند. انگار خانهها خالی گذاشته شدهاند تا صاحب ملک بتواند برای هرکسی که بیاجازه وارد شده کمین کند و به آنها حمله کند.
این اتفاق به خصوص در داستان ساگا بیشتر رخ میدهد، و در این داستان، ساگا اجازه دارد به هر چیزی که حرکت میکند شلیک کند، البته به شرط اینکه ساگا قبل از موجودات، به سمت آنها حمله کند. با شکست دادن سینتیا، کنترل موجودیت تاریک تور را رها میکند و تور نجات پیدا میکند. ما گفتگوی دیگری را دریافت میکنیم، اما دوباره از طرف ساگا که با عصبانی شدن او از آلن به خاطر نوشتن دخترش در داستان بدون رضایت ساگا به پایان میرسد. برای دریافت برخی از پاسخها از آلن، ساگا تصمیم میگیرد به ایستگاه کلانتری برگردد، جایی که FBC در آنجا مستقر شده است. در اینجا الکس کیسی هم حضور دارد، او توانسته راه خود را به شهر پیدا کند اما از یک گزارش آسیب دیدگی و یک مورد پروفایلسازی متوجه میشویم که کیسی بسیار بیشتر از آن چیزی که میگوید مجروح شده است.
به نظر میرسد در مکان تاریک در معرض تاریکی قرار گرفته است و یک تکه کوچک از تاریکی کمترین نگرانی همه خواهد بود زیرا آلن اینجا در سلول است، اما این آلن، آلنی نیست که ما میشناسیم، بلکه آقای اسکرچ است. در اصل تمام این مدت، آقای اسکرچ کسی بود که آلن را شکنجه میکرد و قبل از بیرون انداختن آلن از مکان تاریک، خود را در ذهن او جا کرد. دلیل سردرد مداوم آلن در طول بازی همین است، چون اسکرچ در ذهن او زندگی کرده، میبیند و میشنود. در پایان، یک فضای خالی تاریک میآید تا آلن را درون خود بکشد، شما میتوانید آن خلاء را به عنوان اسکرچ در نظر بگیرید. به همین دلیل است که وقتی ما در نهایت اسکرچ را شکست میدهیم، آلن خوب است و به حالت عادی خود باز میگردد.
ساگا تحت این باور است که آلن بازگشت را نوشته و دخترش را بخشی از داستان کرده است و اگر داستان او را شروع کنید، به این باور ادامه میدهید اما مرور داستان آلن در ابتدا بدان معناست که ما قبلاً میدانیم چه کسی آن را نوشته است و ساگا اشتباه میکند. شما با این سیستم دو شخصیتی داستان، تجربه شخصی خود را از بازی ایجاد میکنید، برای کسی که داستان آلن را اول بازی کرده، نظر ساگا زیاد مهم به نظر نمیرسد چون میداند که جریان از چه قرار است، اما کسی که به بازی در نقش ساگا ادامه میدهد ممکن است آلن را به عنوان شخصیت بد داستان ببیند در حالی که این درست نیست. از اینجا به بعد بازی به پایان بندی خود نزدیک میشود و باید به کمک آلن برویم.
پایان بندی داستان بازی Alan Wake 2
پایانبندی از دیدگاه ساگا شروع میشود. موسیقی متصل به مکان تاریک و کلیکر باید بتواند آلن را از مکان تاریک خارج کند بنابراین مانند داستان آلن، ما باید با موجی از موجودات با موسیقی خودمان در پس زمینه مبارزه کنیم. بعد از این موضوع، ساگا کلیکر را فعال میکند که آلن را به دنیای واقعی بازمیگرداند، اما همانطور که قبلاً در مورد آن صحبت کردیم، او را به زمان حال نمیفرستد، بلکه او به ساحل در گذشته بازمیگرداند. بازی به ما کنترل آلن را میدهد تا بتوانیم بفهمیم که برج پارلمان اکنون باز است و بالا رفتن از آن همان چیزهایی را نشان میدهد که قبلا در نمایشگاه هنر آلیس و اتاق نویسنده بود، اما این بار آنچه رخ میدهد بسیار مهمتر است. آخرین کلیپ نمایشگاه آلیس در مورد مبارزه او با ذهنش صحبت میکند.
آلیس هنوز در حال دیدن اسکرچ است و نمیتواند از این کابوس که احساس میکند در آن است بیدار شود، اما این سکانس پایانی است که داستان را اینجا تعیین میکند. آلیس میگوید که این هنرمند اکنون به هنر تبدیل میشود و متن شومی به روی صفحه آمده که میگوید اندکی پس از این ضبط آلیس جان خود را گرفت. آلیس مرده. او خیلی وقت است که مرده و در تمام این مدت تلاش میکردیم آلن را به او برگردانیم، اما او سالهاست که رفته است. نحوه ارائه سکانس عالی است، بدون موسیقی، بدون صدا، فقط تصویری ایستا است، همانطور که میبینیم آلیس به آرامی جان خود را میگیرد. این سکانس وحشتناک است و احتمالا ترسناکترین صحنه در بازی، بدون پرش فلاش یا حرکتی ناگهانی، فقط احساسات خام یک فرد در انتهای راه خود. داستان وحشتناک است اما به طرز درخشانی خوب ارائه شده است.
با شنیدن این مسئله، آلن عصبانی شده و وارد اتاق نویسنده میشود و به آلن شلیک میکند. یا شاید هم نه؟ آلن دقیقاً در این صحنه هم قربانی و هم اکنون قاتل بوده است، پس چگونه ممکن است؟ خوب، اینجا باید اشاره کنیم اسکرچ و آلن یک شخص هستند. این اسکرچ نبود که آلیس را روز به روز شکنجه میکرد، آلن بود. بخواهیم ساده بگوییم، آلن، آلن است اما اسکرچ نسخهایی دیگر از آلن با موجودیت تاریک در درونش است. در تمام این مدت، آلن فکر میکرد که موجودیت تاریک در حال شکار اوست، مانند زمانی که اسکرچ در طول حادثه لژ ظاهر شد، اما موجودیت تاریک در واقع در تمام مدت درون او بود و در حال بازیابی قدرت خود تا در نهایت بتواند او را تحت کنترل بگیرد. به همین دلیل است که پس از مبارزه با اسکرچ که بعد از کنسرت ما ظاهر میشود، آلن میتواند نجات یابد اما به لطف کیسی که تحت تأثیر تاریکی اسکرچ قرار گرفته و میزبان جدیدی را پیدا کرده است.
اینکه آلن چرا نمیدانست احتمالا به حافظهایی که از دست میداد بازمیگردد. همکاری او با توماس زین احتمالا مدتها پیش بود، اما به دلیل از دست دادن خاطراتش فراموش کرده بود که آن را نوشته است. با این حال، وقتی American Nightmare و حتی پایان بازی اول را در نظر میگیریم، کمی مسئله مبهم میشود، زیرا هر دو مستقل از یکدیگر وجود دارند. تنها توضیح این است که حضور تاریک فقط در آن زمان شکل آلن را به خود میگرفت، اما در اینجا در واقع او را کنترل میکرد. بهعنوان یک نکته مثبت در داستان، این اولین باری در سالهای گذشته است که آلن داستان را میبیند و اکنون موجودیت تاریک، دیگری را تحت کنترل خود میگیرد که ما به عنوان کیسی او را میشناسیم و دیگر آلن درمیان نیست. در هر صورت، اکنون برنامه این است که به برایت فالز برگردید و وارد پورتالی شوید که اسکرچ ایجاد کرده، به مکان تاریک برگشته و تمام این اشتباهات را درست کنید. کیسی نه تنها از ابتدا تحت کنترل در آمده، بلکه ساگا را نیز به دریاچه پرتاب کرده است، بنابراین اکنون ساگا و کیسی هم در مکان تاریک هستند.
شبیه به بازی اول، آلن باید پایان کتاب را تغییر دهد تا کار انجام شود، اما او هنوز در محدوده داستان است و در یک لحظه، یکی از آخرین لحظات بازگشت آلن است که در جریان جشن گوزنها به برایت فالز باز میگردد. جایی که جشن انتشار کتاب بازگشت در جریان است. مردم شهر در نهایت به او حمله میکنند، بنابراین او سعی میکند با بازگشت به خانه سالمندان و باز کردن دری با مارپیچ روی آن فرار کند. در حالی که این اتفاق میافتد، اولین حضور ساگا در مکان تاریک را میبینیم، که به همان بدی است که اولین بار آلن در مکان تاریک گیر افتاد. بازی همچنان از محیط برای انتقال این موضوع استفاده میکند، اما به جای اینکه ما با نیروهای تاریکی یا تاریکی آلن مبارزه کنیم، باید با افکار ساگا در اتاق ذهنش بجنگیم.
درگیری ساگا در مکان تاریک
مکان تاریک همه موارد پیشنهادی را از روی برد پاک کرده و هیچ یک از موارد دیگر مانند ارتقاء پروفایل کار نمیکند. بسیاری از یادداشتها اکنون چیزهای بسیار منفی میگویند، مانند اینکه او مادر بدی است یا اینکه باعث شده کیسی تسخیر شود. مانند آلن، او در یک حلزونی فرو میرود و باعث میشود او افکار بدتر و بدتری در مورد خودش داشته باشد، اما در نهایت میتواند تمرکز خود را دوباره به دست بیاورد. او داستان را جایی به اتمام میرساند که آلن تمام کرده بود، ولی بجای توماس، آلیس کسی است که با او تماس میگیرد. آلیس به او میگوید که در کنار مجسمه به سمت جعبه کفش برود که اگر به خاطر داشته باشید حاوی عکسهای کلیکر و گلولهای است که قبل از ترک داستان آلن در آنجا گذاشته بودیم. ساگا قرار است از این دو برای ایجاد پایان داستان استفاده کند. آلن باید یک بار دیگر معیارهای یک رمان سرگرم کننده را رعایت کند، باید با ژانر ترسناک کتاب همخوانی داشته باشد، با بقیه داستان به خوبی جریان یابد، اما همچنین به او کمک کند تا به پایانی که میخواهد برسد.
اما بر خلاف دفعه قبل او تنها نیست. ساگا به بخش مهمی از داستان تبدیل شده است تا جایی که میتوان آن دو را به عنوان نویسندگان مشترک کتاب بازگشت در نظر گرفت. بنابراین این دو با هم در یک داستان ترسناک داستان را میسازند، اگرچه قهرمان باید بهای سنگینی بپردازد. ساگا در اتاق نویسنده در کنار آلن ظاهر میشود، درست بعد از اینکه اسکرچ همچنان کنترل کیسی را در دست دارد. گلوله در دست ساگا به قدری روشن است که ظاهراً حتی نگاه کردن به آن هم چشم را اذیت میکند. سپس ساگا ماشه را میکشد و به آلن شلیک میکند و حضور تاریک و او را در یک شلیک میکشد.
این پایان داستان نیست، اما پس از تیتراژ، پیام نهایی را از آلیس دریافت میکنیم. او از ما عذرخواهی میکند زیرا تمام کارهایی که او کرده بود برای فریب دادن ما بود. آلیس مدتی پیش با FBC تماس گرفت و توانست بسیاری از زمان خود را در مکان تاریک قبل از اینکه آلن داستان را در بازی اول تغییر دهد، به خاطر بسپارد. در اینجا او توانست متوجه شود که آلن همان طور که در ابتدا فکر میکرد زنده است. اسکرچ او را نمیترساند، زیرا تأییدیهای بود که آلن هنوز آنجاست. او میدانست که آلن زنده است اما در تاریکی گیر کرده است، بنابراین از هنر خود، عکاسی استفاده کرد و سعی کرد او را بیرون آورد. عکس گلوله و کلیکر به دست او در بازی گذاشته شده بود و او حاضر بود آنها را برای ما در مکان تاریک بگذارد و دلیل صحبت او با ساگا این است که او اکنون در مکان تاریک است، او برگشت تا آلن را نجات دهد.در سکانس بعدی، آلن در پایان بازی با گفتن جمله این یک لوپ نیست بلکه یک حلزونی است، به هوش میآید. آلن همان اتفاقات را پشت سر نمیگذارد، زیرا او به آرامی یک حلزونی را ایجاد میکند و این یکی پس از شلیک به او احیا میشود. این اولین باری است که او موفق میشود تمام بازیها را در این رویارویی زندگی کند، بنابراین واضح است که او به مرحله بعدی حلزونی رفته است.
خلاصه داستان، آلن زنده است، آلیس نیز زنده است و هر دوی آنها در تاریکی گیر کردهاند که به داستان بازی Alan Wake 2 پایان میدهد. آلیس برای نجات آلن به داخل مکان تاریک رفته و با پیشرفتی که در فهم حلزونی موجودیت تاریک دارد بسیار از آلن جلو است. او راهنماییهای زیادی را برای آلن به جا گذاشته، مانند عکسها، کلیکر و ویدیوها. برای اینکه آلن را به این درک حلزونی بودن جریان برساند او را فریب داد و همزمان او را راهنمایی کرد. آلن با دیدی که الان به داستان دارد باید به نوشتن داستان خود بپردازد تا بتواند شرایط را کمی درست کند. به طور کلی این یک نتیجهگیری عالی است که قسمت بعدی داستان را نیز تنظیم میکند، اگر این بازی چیزی شبیه به بازی اول باشد، محتواهای قابل دانلود از اینجا ادامه خواهند یافت و رمدی تایید کرده است که Alan Wake 2 دو DLC پولی به نامهای Lake House و Night Springs دریافت خواهد کرد. Lake House میتواند با داستان اصلی در ارتباط باشد، زیرا ساگا و کیسی هنوز احتمالاً در مکان تاریک هستند البته به همراه با آلن و آلیس. که قطعاً آنجا هستند و Night Springs احتمالاً میتواند در مورد کنترل باشد. همانطور که جسی و Dr. Dearدر طول صحبت ما با توماس خیلی کوتاه ظاهر میشوند و لوگوی شب اسپرینگز روی صفحه نمایش داده میشود. به نظر میرسد که در Alan Wake 2 محتوای رایگان پس از عرضه مانند یک بازی جدید و همچنین حالت کابوس دریافت میکند. که به نظر میرسد مانند حالت کابوس بازی قبلی است که نسخههای زمانی خاصی را فقط در این سطح از سختی ارائه میدهد.
منبع par30games.net