یکشنبه , می 19 2024

نقد و بررسی بازی Deathloop

[ad_1]

بلک ریف، کلت و جولیانا سه اسم معمولی و مختلف هستند که در حین قرار گیری در کنار هم، به مثلثی جادویی و مرموز تبدیل می‌شوند. مثلثی که در قالب یک حلقه زمانی قرار می‌گیرد و ایده‌های به شدت نوآورانه و بدیع خود را با جادوی استودیو Arkane ارائه می‌دهد. بازی Deathloop مانند یک نامه عاشقانه به سری Dishonored است که هویت مستقل خود را پیدا کرده و در مرموزترین حالت ممکن گیمر را در خود غرق می‌کند. با نقد و بررسی بازی Deathloop که به تازگی برای کنسول‌های ایکس باکس عرضه شده همراه باشید تا توضیح دهیم که چرا این اثر یکی از بهترین ویدیو گیم‌های سال‌های اخیر است.

بررسی بازی Deathloop؛ مرموز و در حین حال آشکار

نقد و بررسی بازی Deathloop

پیش از هر چیزی باید اشاره کنیم که Deathloop عجیب است، مفاهیم پیچیده را در خود می‌چرخاند و هسته صیقلی و سر راست خود را برای مخاطب عام در معرض نمایش می‌گذارد. اما این حرف از چه زاویه‌ای به خود معنا می‌گیرد؟ فارغ از بحث سلیقه و تمایل به یک سری سبک‌ها و زیر سبک‌ها، کیفیت نهایی دث لوپ را با دستان و کنترلر خود تعیین می‌کنید. می‌توانید با در پیش گرفتن داستان اصلی به تماشای یک روایت سرراست بنشینید یا با غرق شدن در تاریخچه و داستان‌های پیش زمینه‌ای، سعی بر جمع کردن فک خود داشته باشید. این شما هستید که تعیین می‌کنید Deathloop یک اثر معمولی و سطحی به شمار می‌رود یا یک ویدیو گیم اونگارد و ارزشمند است.

خب از آنجایی که در نقد و بررسی باید دل و روده یک بازی را بیرون کشید و جز به جز آن را کالبد شکافی کرد، باید به توصیف جبهه عمیق و ارزشمند این بازی بپردازیم. اما چرا چنین دو گانگی آشکاری باید در صحبت‌های من جا بگیرد؟ اگر شما هم چنین سوالی در ذهن دارید باید بگویم که شعبه لیون استودیو Arkane در حین تجربه بازی دست بازیکن را آزاد می‌گذارد. شما می‌توانید به کشتن هفت آنتاگونیست موجود بپردازید و یک برداشت کلی از داستان داشته باشید یا با زیر و رو کردن جزیره Blackreef (نام جزیره‌ای که بازی در آن جریان دارد)، به تاریخچه عظیم این جزیره، شخصیت‌های آن و کلی مفاهیم پیچیده دیگر پی ببرید. شخص گیمر، انگشتان و چشم‌های او تنها چیزهایی هستند که می‌توانند ارزش بازی Deathloop را از یک اثر معمولی به عنوانی ماندگار و شیرین تبدیل کنند.

حالا بر می‌گردیم به جمله ابتدایی بند پیشین. از آنجایی که من سعی کردم گوشه گوشه نقشه را بگردم و به داستان تمامی اجزا برسم، جنبه عمیق و ارزشمند Deathloop را ملموس‌تر می‌دانم. جنبه‌ای که شما را در خود فرو می‌کشد و با هر تقلا، اعتیاد و وابستگی موجود را افزایش می‌دهد. با وجود اینکه این همه وسواس یک بازی بیست ساعته را به یک اثر چهل ساعته تبدیل کرد، قدم‌های برداشته شده حس رضایت عجیبی منتقل می‌کند. می‌توان با جمله‌ها و عبارت‌های متعددی به توصیف شکوه و شگون ساخته جدید استودیو Arkane Lyon پرداخت، اما نباید چاله‌های بدشگون این جاده درخشان را هم انکار کرد. دث لوپ یک پرونده سفید و افتخارآمیز است که به خاطر یک سری لغزش‌های نا به جا، چند لکه کوچک در سطح خود باقی می‌گذارد. در ادامه نقد و بررسی بازی Deathloop سعی می‌کنیم به شرح ویژگی‌ها و کیفیت این اثر مرموز و متفاوت بپردازیم.

مرگ، تلاش دوباره، مرگ و ادامه

بازی Deathloop

برای اینکه بتوانید تصوری کلی از داستان بازی داشته باشید، سعی می‌کنیم به شرح خلاصه ابتدای داستان بپردازیم. شما در بازی Deathloop کنترل شخصیتی با نام کلت وهن (Colt Vahn) را به دست می‌گیرید؛ یک مرد سیاه پوست که هیچی به یاد نمی‌آورد اما از مهارت‌های نظامی بالایی برخوردار است. در اولین صحنه بازی شما با شخصیتی با نام جولیانا روبرو می‌شوید که ظاهرا می‌خواهد اطلاعاتی از افکار کلت بیرون بکشد و از آن‌ها استفاده کند. اما کلت که هیچ چیزی (حتی نام خودش) را به یاد نمی‌آورد، در مورد تهدیدهای جولیانا عاجز باقی می‌ماند. جولیانا هم که اعصاب درست و حسابی ندارد، قلب کلت را می‌شکافد و او را می‌کشد. در واقع از همان صحنه ابتدایی می‌توان تنش موجود در Deathloop را دید که سعی بر شگفت‌زده کردن مخاطب دارد. ولی این تلاش برای غیرقابل حدس بودن به شاکله روایت ضربه نمی‌زند که هیچ، بلکه آن را جذاب‌تر و غرق کننده‌تر می‌کند.

اما کلت به طور کلی نمی‌میرد و صبح روز بعد در سطح یک ساحل بیدار می‌شود. او که روحش از هیچ چیزی خبر ندارد، رفته رفته به درجه انفجار افکارش نزدیک می‌شود و علامت سوال‌های بیش‌تری را در ذهن خود به وجود می‌آورد. ولی در میان تمامی این علامت سوال‌ها و رمز و رازها، یک قانون کاملا مشخص است؛ کلت در یک حلقه زمانی قرار دارد که نه مرگ در آن معنایی دارد و نه آینده. در واقع تمامی مردم بلک ریف (که از Visionaryها و Eternalistها) در یک روز واحد گیر کرده‌اند و قرار است تا ابدیت در آن زندگی کنند. ولی ماجرا زمانی جالب‌تر می‌شود که متوجه می‌شویم تقریبا تمامی ساکنین بلک ریف به غیر از چند مورد خاص از موضوع تکرار شدن روز خبر ندارند و فکر می‌کنند در حال پیشرفت و جلو رفتن هستند.

ورای تمامی این ریزه‌کاری‌ها که می‌توان تا فردا صبح به تشریح آن‌ها پرداخت و در بین شاخه‌های مختلف آن جا به جا شد، باید یک مورد را بدانید. کلت خیلی زود متوجه می‌شود که تنها راه خروج از این حلقه زمانی کابوس وار، کشتن تمامی Visionaryهای موجود در بلک ریف است؛ اشخاصی که پایه‌های این ماجرا را تشکیل می‌دهند و در سطح چهار منطقه با نام‌های Updaam، Fristad Rock، Karl’s Bay وThe Complex پخش شده‌اند. همان‌طور که می‌توانید حدس بزنید، مصیبت اصلی از همین پراکنده بودن ویژنری‌ها و فاصله آن‌ها با یکدیگر است. از طرفی دیگر، کلت زمان به شدت محدودی دارد و باید در چهار وهله زمانی با نام‌های صبح، ظهر، بعد از ظهر و شب همه اهداف خود را سلاخی کند. به عبارتی دیگر هنگامی که روز ریست می‌شود و کلت دوباره خود را در ساحل مذکور پیدا می‌کند، همه Visionaryها دوباره زنده می‌شوند. حالا روز از نو و روزی از نو.

حالا که تا این نقطه از نقد و بررسی بازی Deathloop با زمینه داستانی آن آشنا شدید، بهتر است کمی در تفحص لایه‌های آن ریزتر شویم. همان‌طور که پیش از این و به روش‌های مختلف اشاره کردیم، این خود شما هستید که جذابیت و عمق داستان بازی را برای خود تعریف می‌کنید. در یک طرف می‌توانید همه هفت Visionary را با راهنمایی‌های خود بازی بکشید یا در دستی دیگر، دل و روده داستان را بیرون بکشید و با جهان‌سازی فوق‌العاده استودیو Arkane روبرو شوید. اگر بخواهید راه دوم را در پیش بگیرید و عطش خود از یک داستان پرمعما را ارضا کنید، باید گوشه گوشه جزیره بلک ریف را بگردید، به استراق سمع Eternalistها بپردازید و تک تک دست نوشته‌های موجود را بخوانید. هنگامی که این کارها را انجام دهید، همه اجزا جزیره مورد بحث و شخصیت‌ها به شکل عجیبی به همدیگر گره می‌خورند و کل ماجرا، شکل منطقی و قابل اعتنایی به خود می‌گیرد. هنگامی که این کارها را انجام دهید و از تاریخچه تمام شخصیت‌ها و مکان‌ها آگاهی پیدا کنید، آن لحظه است که به جادوی واقعی بازی Deathloop می‌رسید.

Blackreef؛ جزیره‌ای مرموز و محفلی از اسرارها

جزیره Blackreef در بازی Deathloop

«دث لوپ لعنتی» هیچ وقت دست از جذاب بودن بر نمی‌دارد و رفته رفته شما را بیش‌تر عاشق خود می‌کند. ربط دادن داستان شخصیت‌ها به یکدیگر و پرده برداشتن از گذشته آن‌ها آنقدری جذاب است که دوست ندارید از آن دست بکشید. داستان بازی Deathloop آنقدری برای من جذاب بود که Elden Ring و Lands Between را برای چند روزی کنار گذاشتم تا با این اثر اونگارد و انقلابی (از جنبه داستان و ایده‌های ویدیو گیمی) پیوندی ابدی ببندم. داستان این بازی مانند ساختمانی چند طبقه می‌ماند که با بالا رفتن از راه پله‌های آن با حقایقی جدید روبرو می‌شوید؛ حقایقی که در تاریخچه ماجرا و گیم‌پلی ریشه می‌کنند و مانند آکوردهای یک گیتار آکوستیک به همه چیز تنوع و موسیقی می‌دهند.

هفت Visionary مذکور، کلت و جولیانا به یکدیگر مرتبط هستند و از راه‌های مختلف و نقاط مشترک با یکدیگر گره می‌خورند. برای مثال فرانک (Frank) یک خواننده از خود راضی است که به شکل مستمر به افتخارات خود می‌بالد و آن‌ها را در سطح چهار منطقه مذکور فریاد می‌زد. یا در طرفی دیگر ایگور (Egor) یک نابغه دیوانه و طرد شده به شمار می‌رود که می‌خواهد تمام امتیاز و افتخارات پروژه بلک ریف و رویدادهای آن را به نام خود بنویسد (ایگور هم چیزی از روزهای پیشین به یاد نمی‌آورد و فکر می‌کند که تمامی این داستان‌ها قدمی بزرگ در راستای پیشرفت بشریت هستند). خلاصه که به خاطر اسپویل‌های داستانی و عدم کاهش جذابیت‌های روایت برای شما، بیش‌تر به هویت و رفتار کاراکترهای نمی‌پردازیم؛ چرا که بخش بزرگی از جذابیت‌های Deathloop در همین تفتیش و گشت و گذار در دل تاریخ خلاصه می‌شود. استودیو Arkane Lyon داستان بازی خود را غیرمنتظره شروع می‌کند، غیرقابل حدس ادامه می‌دهد و جواب آینده را در گذشته و سالیان  دور دفن می‌کند.

این موضوع آدم را ناخودآگاه به یاد یک بیت معروف می‌اندازد :«دنبال تاریخ بگرید تو دست و پایِ زخمی آهنگای ما». پس به کند و کاش داستان بپردازید، پاسخ علامت سوال‌ها را در گذشته جزیره بلک ریف دنبال کنید و همه چیز را به یک پایان واحد بدانید. یک پایان باشکوه که انتخاب‌های مختلفی برای رقم زدن آن دارید و می‌توانید آن را با توجه به سلیقه خود به نتیجه برسانید. بازی Deathloop شامل سه پایان مختلف می‌شود که یکی از دیگری هیجان‌انگیزتر و جاه طلبانه‌تر است. اما نکته جالبی که وجود دارد، این است که در یکی از پایان‌ها پتناسیل خوبی برای نسخه دوم دث لوپ به وجود می‌آید. کسی چه می‌داند، شاید سازندگان با این حرکت می‌خواستند ساخت دنبال بازی را تایید کنند. فعلا باید چند سالی منتظر بمانیم تا شاید خبری از دنباله Deathloop و ادامه ماجراهای کاپیتان کلت دوست داشتنی و در حین حال رقت انگیز بشنویم.

حرکت در سایه‌ها یا خروج از آن و شروع آشوبی بزرگ

گرافیک بازی Deathloop

حالا که از بحث داستان در نقد و بررسی بازی Deathloop رد شدیم، بهتر است به عنصر «گیم پلی» بپردازیم. هنگامی که در مورد مخفی‌کاری در دوره مدرن ویدیو گیم صحبت می‌کنیم، افکارمان ناخودآگاه به سمت سری Dishonored و استودیو Arkane می‌رود. از آنجایی که دث لوپ توسط شعبه لیون آرکین ساخته شده، یک سیستم مخفی‌کاری فوق‌العاده اجتناب ناپذیر است. در واقع هنگامی که یک تیم در زمینه‌ای خاص به تکامل می‌رسد، خیلی سخت افت می‌کند و می‌تواند با تلاش روند خوب خود را ادامه دهد. این موضوع به استودیو Arkane هم تعمیم داده می‌شود تا بتوانیم از آن به عنوان یکی از نابغه‌های دنیای ویدیو در امر مخفی‌کاری یاد کنیم.

هنگامی که کار به کاردانش سپرده می‌شود، به احتمال زیاد با نتیجه نهایی مناسبی روبرو می‌شویم. بازی Deathloop در کنار تمامی نقاط قوتش در مخفی‌کاری هم کم‌نقص عمل می‌کند تا بتوانید با دستان کلت، گردن تک تک ایترنالیست‌ها را با نهایت لذت بشکنید. هیجان و لذتی که در سیستم Stealth دث لوپ حضور دارد کم‌نظیر است و شاید مانند آن را فقط در بین آثار استودیو آرکین ببینیم. اما چه چیزی باعث می‌شود که انقدر از مخفی‌کاری در بازی مورد بحث تعریف کنم؟ در ادامه بیش‌تر به این موضوع می‌پردازیم.

کلت به عنوان پروتاگونیست اصلی، به استانداردترین شکل ممکن طراحی شده تا حین کنترل وی با خود و کنترلرتان به مشکل نخورید. فرقی نمی‌کند که او را در حین بریدن سر دشمنان از پشت ببینید یا در طی مبارزه‌ای شلوغ و سریع؛ حس رضایت خاصی در کلت و دست‌های او وجود که با پیشروی در روند داستان بهتر متوجه آن خواهید شد. بازی Deathloop از همان ابتدا دستان شما را برای انتخاب سبک گیم‌پلی آزاد می‌گذارد تا بتوانید به صورت همزمان از مخفی‌کاری و مبارزه‌های رو در رو بهره ببرید. اما خب از آنجایی که داریم در مورد یکی از آثار استودیو Arkane صحبت می‌کنیم، مورد اول در اولویت قرار می‌گیرد. شما از همان ابتدای کار می‌توانید در سایه‌ها حرکت کنید، دشمنان را به آرامی بکشید و با کم‌ترین صدای ممکن ماموریت را به پایان برسانید.

در این میان ویژگی‌ها و ابزارهای زیادی به شما داده می‌شود تا بتوانید به لطف آن‌ها، مخفی‌کاری تمیزتری داشته باشید. یکی از مهم‌ترین این ابزارها با نام «Slab» شناخته می‌شود. Slab نام سنگ‌های قدرتمندی است که اگر انتخاب‌شان کنید، قدرت‌های ماوراء الطبیعه به دست می‌آورید. این سنگ‌های عجیب که توسط دکتر وِنجی (یکی از Visionaryهای جزیره بلک ریف) ساخته شده‌اند، هر یک ویژگی منحصر به فردی دارند. برای مثال می‌توانید با انتخاب Aether نامرئی شوید یا با رفتن به سراغ Shift میان نقطه‌های مختلف تله پورت کنید. برای رسیدن به نهایت پتانسیل گیم‌پلی این بازی، باید Slabها و اسلحه‌ها مورد علاقه خود را پیدا کرده و سپس با برنامه دقیق‌تر از خجالت دشمنان درآیید.

اگر توپ رد شد بازیکن حریف نباید رد شود!

دشمنان بازی Deathloop

اگر فوتبالی محسوب می‌شوید و بازی بازیکنانی مانند سرخیو راموس، کاسمیرو، جیمز میلنر و امثالهم را دیده‌اید، احتمالا با ضرب المثلی که در تیتر آورده شد آشنایی دارید. با اینکه دث لوپ هیچ ربطی به فوتبال ندارد، ولی می‌توانیم از ضرب المثل مذکور در حین مبارزات الهام بگیریم. مخفی‌کاری در بازی Deathloop از هر کار دیگری لذت بخش‌تر است و هیچ شک و شبهی در این زمینه وجود ندارد. ولی خب برخی مواقع ممکن است شرایط از کنترل خارج شود و Eternalistهای نه چندان باهوش به صورت دسته جمعی به سمت شما حمله کنند. این دقیقا جایی است که با یکی دیگر از ویژگی‌های برجسته دث لوپ آشنا می‌شویم. تا آنجایی که من به یاد دارم هیچ یک از نسخه‌های دیسآنرد در زمینه سیستم مبارزات (دقت کنید که منظور مخفی‌کاری نیست) آنقدر خوب نبودند و پس از مدتی به تکرار می‌افتادند. اما در بازی جدید شرایط تغییر کرده و ظاهرا همکاری اعضای آرکین در ساخت بازی Wolfenstein: Youngblood سرانجام خوبی داشته است.

کلت به عنوان یک شخصیت با پیش زمینه نظامی کار با اسلحه را خوب بلد است و می‌تواند با استفاده از اسلحه‌های عجیب موجود در بلک ریف خوب سلاخی کند. حال این اسلحه می‌تواند یک تفنگ کوچک میخ پرت کن (بله، کلت واقعا از یک میخ پرت کن برای کشتن دشمنان استفاده می‌کند) باشد یا یک LMG تمام اتوماتیک که  می‌تواند ایترنالیست‌ها را مانند گله‌ای از گرگ‌های درنده تیکه پاره کند. تازه این‌ها به غیر از اسلحه‌های Legendary و منحصر به فردی است که می‌توانید با تکمیل ماموریت‌های فرعی به دست آورید. اما علاوه بر این اسلحه‌ها، نباید زحمات دکتر ونجی عزیز (سازنده Slabها) را فراموش کنیم. برخی از Slabهای موجود در بازی به درد نبردهای رو در رو می‌خورند و می‌توانند جریان مبارزه (یا به قول انگلیسی‌های Tide of the Battle) را کاملا تغییر دهند. برای مثال می‌توانید با استفاده از یک Slab با نام Karnesis ایترنالیست‌ها را مانند یک جدای (Jedi) به اطراف پرت کنید. یا در مثالی دیگر، اسلبی مانند Havoc گلوله‌ها و زره کلت را قدرتمندتر می‌کند تا او بتواند مانند بی جی بلتزکوویچ به سلاخی نیروهای دشمنان بپردازد. در کل بهتر است هر چه سریع‌تر سبک بازی خود را پیدا کنید و سپس با استفاده از آن‌ها به استقبال Visionaryها و Eternalistها بروید.

چند نقطه سیاه در پرونده‌ای درخشان

نقد و بررسی Deathloop

تا این نقطه از مقاله نقد و بررسی بازی Deathloop به مرور نقاط قوت اثر مذکور پرداخته‌ایم و سعی کردیم به ترتیب به بررسی جنبه‌های برتر آن بپردازیم. اما موضوع این است که دث لوپ برخی از قدم‌های خود را لغزنده بر می‌دارد تا از رسیدن به یک بازی بی‌نقص دور شود. باید اشاره کنیم که این مطلب با تجربه نسخه ایکس باکس Deathloop نوشته شده؛ نسخه‌ای که حدود یک سال پس از عرضه اولیه برای PS5 در دسترس قرار گرفت. با توجه به همین موضوع انتظار می‌رفت که از لحاظ فنی ایراد خاصی به چشم نخورد و سازندگان بازی در استودیو Arkane Lyon اوضاع را سامان داده باشند. اما موضوع این است که دث لوپ در برخی مسائل فنی به شدت پیش پا افتاده می‌لنگد.

اولین ایرادی که چشم من را در بازی به خود گرفت، «زیرنویس ناهماهنگ!» بود. بله، یک بازی با بودجه چند میلیون دلار زیرنویس هماهنگی ندارد و اگر توانایی Listening خوبی نداشته باشید و دیالوگ‌ها را از زیرنویس دنبال کنید، بعضی چیزها را از دست خواهید داد. همین موضوع باعث شد که بارها از گزینه Capture What Happened استفاده کنم تا برخی دیالوگ‌های داستانی را از دست ندهم. پس از صحبت با برخی از آشنایان متوجه شدم که این موضوع فقط برای من رخ نمی‌دهد و زیرنویس ناهماهنگ بازی Deathloop یک اتفاق شایع است.

اما خب اگر رو راست باشیم زیرنویس آنقدرها هم مسئله مهمی نیست، پس بیایید به سایر مشکلات فنی بپردازیم. اولین مشکلی که در طی گیم‌پلی کمی از حس Immersion یا غرق شدن در دنیای بازی کم می‌کند، هوش مصنوعی عجیب ایترنالیست‌ها است. آن‌ها در برخی مواقع شما را از فاصله‌های به شدت دور می‌بینند و در برخی مواقع که در نزدیکی‌شان قرار دارید، متوجه حضورتان نمی‌شود. علاوه بر این هنگامی که ایترنالیست‌ها با یکدیگر صحبت می‌کنند، انگار از دنیای مادی خارج می‌شوند و چیزی را با چشمان خود نمی‌بینند. اگر دشمنان را در حال صحبت کردن دیدید می‌توانید به راحتی از کنارشان رد شوید؛ چرا که در این شرایط چند درصدی از ضریب هوشی خود را به دست فراموشی می‌سپرند.

ایترنالیست‌ها بیش از حد شکننده هستند

Eternalist در بازی Deathloop

بازی Deathloop سیستم مخفی‌کاری اعتیادآوری دارد، دست به اسلحه شدن را جذاب نشان می‌دهد و خاطرات زمان Dishonored و کُروو آتانو (Corvo Attano) را زنده می‌کند. اما موضوع این است که در برخی مواقع رد پای منبع الهام خود را درست دنبال نکرده و به بیراهه می‌رسد. اول از همه باید بدانید که تمام دشمنان موجود در بازی (به غیر از جولیانا) رفتار یکسانی دارند و به یک شکل مبارزه می‌کنند. این موضوع به کل روند داستان تعمیم پیدا می‌کند و حتی Visionaryها هم نمی‌توانند رفتار منحصر به فردی در زمان مبارزه از خود نشان دهند. حال این موضوع را هم می‌توانیم به هوش مصنوعی ضعیف دشمنان ربط دهیم و هم به عدم تلاش کافی از سوی سازندگان. در واقع اگر ظاهر دشمنان با هم فرق نمی‌کرد، تک تک آن‌ها مانند یک کپی پیست ساده بودند که انگار از دل یک کارخانه کلون سازی خارج شده‌اند.

تنوع صفر درصدی دشمنان را با جسم ضعیف و بی‌جان آن‌ها ترکیب کنید تا به یک مشکل جدید برسید: عدم تعادل در درجه سختی. در اوایل کار همیشه از ایترنالیست‌ها می‌ترسید و سعی می‌کنید با مخفی‌کاری از کنارشان رد شوید؛ اما به محض اینکه متوجه تو خالی بودن این ترس شوید اوضاع تغییر پیدا می‌کند. کشتن ایترنالیست‌ها در مبارزه‌های رو در رو به شدت آسان به نظر می‌رسد. کافی است یک شاتگان یا LMG بردارید و شروع به کشتن دشمنان کنید تا هیچ چیزی نتواند جلوی شما را بگیرد. اما خب درجه سختی نامتعادل هم از جذابیت‌های گان پلی کم نمی‌کند و نمی‌توان لذت کشتن ایترنالیست‌ها با اسلحه‌های مختلف را انکار کرد.

آخرین موضوعی که می‌توان از آن گله کرد، مربوط به افت فریم در برخی لحظات شلوغ است. در حالی که بازی Deathloop از لحاظ فنی کم‌نقص به شمار می‌رود و تقریبا باگ یا گلیچ خاصی در آن دیده نمی‌شود، افت فریم بعضی موقع‌ها به ذوق می‌زند. کافی است تعداد ایترنالیست‌های موجود در صحنه و تیرهای شلیک شده کمی افزایش پیدا کند تا شاهد کاهش چشم‌گیر نرخ فریم باشید. این موضوع در سخنرانی شخصیت Harriet و مهمانی Aleksis بیش‌تر به چشم می‌خورد تا دو تا از بهترین ماموریت‌های بازی جلوه زشتی پیدا کنند.

زیبا، متفاوت و دوست داشتنی

جزییات بازی Deathloop

در آخرین بخش نقد و بررسی بازی Deathloop بیایید کمی در مورد جلوه‌های بصری آن صحبت کنیم. این بازی درست مانند سایر ساخته‌های آرکین از گرافیک هنری فوق‌العاده‌ای برخوردار است که در صحنه‌های مختلف به نوازش چشم‌های شما می‌پردازد. با وجود اینکه بلک ریف جزیره‌ای به شدت مرموز و پیچیده است، اما در سطح آن خبری از محیط‌های تاریک دارک سولز گونه و افسرده کننده نیست. در واقع این جزیره با هدف خوشگذرانی ایترنالیست‌ها و ویژنری‌ها «بازطراحی» شده و به همین دلیل، به شدت زیبا و رنگارنگ به نظر می‌رسد.

همین تناقضی که میان مرموزیت و رنگارنگ بودن محیط به چشم می‌خورد، فرآیند بصری جالبی را به وجود آورده که کم‌تر مانند آن را دیده‌ایم. ایترنالیست‌ها با وجود بی‌رحمی فراوان و عطش بی‌حد و مرز خود برای ریختن خون کلت، ظاهری رنگارنگ و شاد دارند؛ به گونه‌ای که انگار از برنامه کودک‌های فانتزی بیرون آمده‌اند. دشمنان شما مانند مانکن‌های نقاب داری هستند که داخل ظرف رنگ رفته‌اند و از آن بیرون آمده‌اند. همه چیز در دث لوپ زیبا به نظر می‌رسد و حداقل من یکی نمی‌توانیم ایراد خاصی برای عدم جذابیت و این گونه مسائل از سازندگان بگیرم.

به طور کلی بازی Deathloop اثری است که به معنی واقعی کلمه مانند آن را ندیده‌ایم؛ ایده‌ای بدیع و متفاوت که برای درک آن باید به کند و کاش محیط و نشانه‌ها بپردازید. نظر شما در این باره چیست؟ شما در مورد ساخته جدید استودیو Arkane lyon چه فکری می‌کنید؟ نظرات خود را با تیم پارسی گیم و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.

[ad_2]
منبع par30games.net

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

11 + 6 =