یکشنبه , می 19 2024

نقد فیلم Sometimes I Think About Dying

[ad_1]

فیلم Sometimes I Think About Dying اثری درام، عاشقانه و کمدی محصول سال ۲۰۲۳ می‌باشد.

تبلیغات

فیلم Sometimes I Think About Dying یا گاهی به مردن فکر می‌کنم اثر بسیار ساده و در عین حال به شدت آرام و کم اتفاقی است. البته که این موضوع به دلیل تناسب درست در مدت زمان فیلم و زمان یک ساعت و نیمه، اذیت‌کننده و ملال‌آور نشده و در مجموع آرام بودن فضای فیلم تبدیل به یک عنصر منفی در اثر نمی‌شود. از طرفی این آرام بودن فضای فیلم کاملا با قصه و کاراکتر تناسب داشته و چنین نوع کاراکتر و تماشای لحظات زندگی او همین شیوه ساخت ساده و آرام و کم افت و خیز را می‌طلبد.

می‌توان همین موضوع را به عنوان یک نکته مثبت برای فیلم در نظر گرفت. در این اثر با کاراکتری به نام فران روبرو هستیم که شخصی آرام، درونگرا، دارای اضطراب اجتماعی، تنها و البته تا حدی افسرده است. در واقع فیلم و دوربین با عملکرد ساکن خود سبک زندگی فران را دنبال کرده و آن را در قالب تصویر به مخاطب ارائه می‌کنند. نوع دکوپاژ کارگردان و میزانسن استفاده شده کاربرد دیگری نیز دارد و آن هم همراهی کامل دوربین با درونیات و حس فران در لحظات مختلف است.

هنگامی که او در جشن بازنشستگی کارول معذب است کاملا این موضوع از طریق دوربین منتقل می‌شود. هنگامی که فران ساکت در یک جا ایستاده و حرکات و حرف‌های اطرافیان را به دقت زیر نظر دارد، دوربین نیز همین کار را از زاویه دید فران انجام می‌دهد تا مخاطب نیز دقیقا همان کار را به گونه‌ای تکرار کند. اینسرت‌های مختلف از بازی با انگشتان و اضطراب فران هنگامی که با افراد دیگر و به خصوص رابرت در اتاق قهوه تنها می‌شود کاملا به خوبی اجرا شده است. در مجموع فیلم توانسته درونیات کاراکتر خود را تا جایی که مربوط به درونگرایی و یا دوری از اجتماع و اضطراب است را به تصویر بکشد.

نقد فیلم Sometimes I Think About Dying - گیمفا

اما فیلم به همین اتفاقات و نکات مثبت خلاصه نمی‌شود و نکات منفی نیز دارد که دست بر قضا بسیار مهم و پر اهمیت هستند. ابتدا از مهم‌ترین بحث و نکته آغاز کنیم، گاهی به مردن فکر می‌کنم، نام فیلم که در واقع بنا است تا ما را با کاراکتری آشنا کند که مرگ یا مُردن بخش مهمی از ذهن او را درگیر کرده و مدام به آن فکر می‌کند. اما این فکر کردن به مرگ را چگونه می‌توان ابژکتیو کرد و به تصویر کشید؟

بحث همین است که نمی‌شود چنین کاری را انجام داد. “مرگ” و یا “مُردن” به خودی خود یک مفهوم است و یک مفهوم را نمی‌توان به نمایش درآورد مگر آنکه این کار به وسیله چیز دیگری که دلالت بر آن مفهوم دارد انجام شود. Sometimes I Think About Dying برای آنکه به مخاطب نشان دهد که فران به مُردن فکر می‌کند مدام او را در حالتی شبیه به جنازه به تصویر می‌کشد که مثلا در ذهن او نقش بسته است. واقعیت همین است شما نمی‌توانید فکر کردن به مرگ را به تصویر بکشید و در نهایت مجبور می‌شوید تا مثل اینجا از چنین ابتکارات غیر واقعی و عجیبی استفاده کنید. همه ممکن است به مرگ فکر کنند اما همگی به مفهوم آن فکر می‌کنند و به تصویر کشیدن یک مفهوم در یک مدیوم نمایشی ممکن نیست و فیلمساز مجبور است تا از طریق هر بار نشان دادن جنازه فران این موضوع را منتقل کند که پایین آوردن مسئله اساسی و مهمی مثل مرگ است.

مرگ را در سینما فقط می‌توان از پس شخص مُرده به تصویر کشید و منتقل کرد. به طور مثال اگر فران در کودکی صحنه مُردن شخصی را دیده بود و حال از طریق یادآوری و بازآفرینی آن صحنه در ذهنش به مرگ فکر می‌کرد، نحوه صحیح به تصویر کشیدن تفکر و درگیر شدن مغز و ذهن به مفهوم مرگ در مدیوم سینما بود. اما در این اثر موجود اگر نام فیلم چیز دیگری بود شاید ما اصلا آنقدر به اینکه فران به مرگ فکر می‌کند اهمیت نمی‌دادیم و یا شاید اصلا متوجه ذهنیت او نمی‌شدیم.

نقد فیلم Sometimes I Think About Dying - گیمفا

از این بحث که بگذریم نحوه آشنایی فران و رابرت نیز در فیلم به خوبی شکل نگرفته است. فران به عنوان شخصی که پس از مدت‌ها کار کردن کنار همکارانش هنوز هم با آنان ارتباط خاصی ندارد، ناگهان دعوت رابرت غریبه را به سینما می‌پذیرد. رابرت کاراکتری است که بنا بود تا فران را از آن نقطه امن خود خارج کند تا او نیز بیشتر زندگی را لمس کند، اما این اتفاق سرعت زیادی داشته و فرصت شکل‌گیری آن از بین می‌رود. حداقل باید چندین روز شاهد ارتباط فران با رابرت و گفتگوهای دست و پا شکسته آن دو می‌بودیم تا این پایین آمدن گارد فران و قبول دعوت رابرت منطقی و واقعی بنظر برسد. اما فران پس از یک روز چت کردن با رابرت ناگهان تصمیم می‌گیرد با او به سینما و رستوران برود و چنین تصمیمی به آن جنس کاراکتر نمی‌خورد.

از طرف دیگر کاراکتر فران برای مخاطب بسیار گنگ است و عملا تمام شخصیت او به فکر کردن درباره مرگ خلاصه می‌شود در حالی که بسیاری از ابعاد شخصیتی او نامشخص است. کاراکتر آرام و گوشه‌گیر دارای اضطراب اجتماعی، شخصیتی بسیار جذاب برای پرداخت به درونیات و عمق فرد است که متاسفانه Sometimes I Think About Dying به طور کل آن را کنار گذاشته است. این بی‌هویتی و ناآشنا بودن فران برای مخاطب در فیلمنامه با نوع دکوپاژ و میزانسنی که همواره مخاطب را در کنار فران قرار داده و با او همراه می‌کرد در تضاد است. در واقع ما در تصویر همیشه کنار فران هستیم و باید مثل او احساس کنیم اما در فیلمنامه هیچ چیزی از شخصیت او، گذشته، حال و گوشه و کنار این آدم نمی‌دانیم. بنابراین هر چقدر در تصویر نکات مثبت وجود دارد، در فیلمنامه از مفهوم فکر کردن به مرگ گرفته تا شکل‌گیری ارتباط فران و رابرت و در نهایت شخصیت‌پردازی فران ضعف‌های مهم و جدی وجود دارد.

نقد فیلم Sometimes I Think About Dying - گیمفا

در پایان باید گفت که فیلم Sometimes I Think About Dying، اثری است که پایه‌های لازم را برای تبدیل شدن به فیلمی خوب دارد اما قدم‌های مهم بعدی را درست برنداشته است تا در نهایت تبدیل به فیلم خوبی نشود. Sometimes I Think About Dying اثر خوبی نیست چرا که در مرحله اول موفق نیست تا دغدغه کاراکترش یعنی تفکر به مرگ را تصویر کرده و به مخاطب منتقل کند و مخاطب را با ذهن او همراه کند که مهم‌ترین ضعف فیلم می‌باشد و علاوه بر آن در شکل دادن ارتباط بین فران و رابرت با عجله عمل کرده و در نهایت نیز کاراکتر فران را تک بعدی و بدون عمق رها می‌کند تا فیلمی که شروع خوبی داشته و اتفاقا کارگردانی موفقی دارد به دلیل ضعف در فیلمنامه در نهایت تبدیل به اثری ناقص و ناموفق شود.

[ad_2]
منبع gamefa.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دو × سه =