یکشنبه , می 19 2024

نقد فیلم اوپنهایمر (Oppenheimer) | حماسه‌ای درآمیخته با جنون

[ad_1]

«جی. رابرت اوپنهایمر» شاید مهمترین چهره سیاسی- علمی تاریخ باشد، کسی که با ساخت بمب اتم جهان جدیدی را به روی انسان‌ها باز کرد؛ جهانی با بمب اتمی. بمبی ویرانگر که در عرض چند دقیقه می‌تواند کل کره زمین را نابود کند، بمبی که به همراه خود دورانی از وحشت را آورده است. وحشتی که همه ما نیز آن را چشیده‌ایم. پس ساخت یک فیلم درباره این موضوع هم جرعت می‌خواهد و هم بلند پروازی است. اما «نولان» ساخته است. فیلمی درباره مهم‌ترین دوره تاریخ. فیلمی که زیاد روی آن تبلیغ شد ولی با این حال نولان را وارد مرحله جدیدی از فیلمسازی‌اش کرد. در ادامه متن با نقد فیلم اوپنهایمر همراه پی اس ارنا باشید.

نقد فیلم اوپنهایمر

فیلم اوپنهایمر بسیار جالب شروع می‌شود. روایتی قدرتمند از یک دانشمند جوان که در ذهن خود با جهانی غیرقابل درک دست و پنجه نرم می‌کند، جهانی به نام فیزیک کوانتوم که برخلاف فیزیک عام، اصلا و ابدا با چند فرمول ساده نمی‌شود آن را توضیح داد. در همین نیم پرده اول صحنه‌های دیجیتالی بسیار فوق‌العاده‌ای وجود دارد که در آن «اوپنهایمر» این جهان پیچیده را تجسم می‌کند. همین موضوع نشان می‌دهد که نولان قدرتمند شروع کرده است. اما متاسفانه نولان این اتفاق کوچک اما زیبا و مهم را پیگری نمی‌کند. یعنی بعد از ساختن شدنِ تیپ اوپنهایمر، دیگر چنین صحنه‌های ذهنی از فیزیک کوانتوم را شاهد نیستیم.

skynews oppenheimer cillian murphy 6218518

برای ما فیزیک دوستان همین اُبژه فیزیک مهم است. دوست داریم با اوپنهایمر همراه شویم و او هم در جهان فیزیکی‌اش ما را با خود همراه کند. نولان تا حدودی موفق به این کار می‌شود، چرا که در این چند سال اخیر حداقل یک فیلم مهم درباره فیزیک دارد (Interstellar). اما همان‌طور که در ابتدای مقاله گفتم، اوپنهایمر انسانی علمی-تاریخی (شما بخوانید سیاسی) است. یعنی نولان مجبور است دو واقعیت را از همین نیم پرده اول بسازد. فیزیک و سیاست. به نظر من در اولی هم موفق می‌شود. یعنی اجزای فیزیک، فضای علمی فیزیکی و حتی مسئله فیزیک کوانتوم به خوبی در فیلم ساخته می‌شود. اما برخلاف فیزیک، نولان عملا در ساخت ایدئولوژی سیاسی مخصوصا«کمونیسم» ناموفق است. مخاطب وقتی به تماشای یک اثر می‌نشیند دیگر وقت ندارد که تحقیق کند کمونیسم چیست. نولان باید می‌توانست که مفهوم کمونیسم را بسازد، اما نمی‌تواند. برای من مخاطب هم سوال پیش می‌آید، کمونیسم چیست؟ چرا دانشمند بزرگی همچون اوپنهایمر به دنبال این ایدوئولوژی سیاسی است؟ در آن چه دیده؟ اما اشتباه نکنید، نولان شاید در ساخت کمونیسم ضعیف عمل کرده باشد اما در ساخت «کاپیتالیسم» و «فاشیسم» به خوبی عمل کرده. البته اجازه دهید که کمی بیشتر درباره تکنیک فیلم حرف بزنیم و بعدا دوباره به این مسئله سیاسی برگردیم.

Film Oppenheimer GF 14550 MSG CROP 1260x740 1

فیلم اوپنهایمر یک اثر اقتباسی

این فیلم اقتباسی از یک کتاب جذاب درباره اوپنهایمر است که با جزئیات بسیار دقیقی ساخته شده. اما این کتاب تنها یک راوی دارد، ولی نولان در فیلم‌اش دو راوی. یکی اوپنهایمر و یکی «رابرت داونی جونیور». همین راویانِ زیاد صدمه بزرگی به این فیلم جذاب وارد می‌کنند. در نیم پرده اول ما با هزاران فلش بک و فلش فوروارد طرف هستیم که به تیپ سازی، شخصیت سازی، فضا سازی و حتی داستان لطمه وارد می‌کند. داستان هی میانِ گذشته و آینده پاسکاری می‌شود. گاهی اوپنهایمر و گاهی اشتراوس ( رابرت داونی جونیور) داستان را روایت می‌کنند. این موضوع هرچند کوچک، به یک فیلم بزرگ همچون اوپنهایمر لطمه وارد می‌کند. فیلمی که این همه روی آن تبلیغ انجام داده شده است، در شان آن نیست که چنین جزئیات کوچکی را از قلم بیاندازد.

اما این کتاب و حتی فیلم اوپنهایمر یک کار بسیار مهم و فوق‌العاده را با رابرت اوپنهایمر می‌کنند. داستان به رابرت اوپنهایمر لقب «پرومتئوس» را می‌دهد. کسی که آتش را از خدایان دزدید و آن را به انسان‌ها داد. درنهایت خود نیز توسط همین انسان‌ها به نابودی محکوم شد! به نظر من ارجاع دادن شخصیت اوپنهایمر به پرومتئوس یک عمل بسیار فوق‌العاده است که فیلم را چند سطح جلوتر می‌برد.

oppenheimer

بازیگران زیاد، شخصیت‌های کم و تبلیغات زرد

یک اثر، مستقل از خالق خود باید بتواند نفس بکشد، سوال من از شما این است، اگر این فیلم را نولان نمی‌ساخت به این محبوبیت می‌رسید؟ یعنی نولان در این سال‌های اخیر به فیلمسازی تبدیل شده است که خود، مانع رشد فیلمش می‌شود. به تبلیغات این فیلم فکر کنید. پل شریدر گفته بود که این فیلم مهم‌ترین فیلم قرن است! چرا؟ چرا نولان اجازه نمی‌دهد که فیلم به این خوبی، خودش برای خودش اعتبار بخرد؟ این کار نولان، شبیه یک بازاریابی است تا ساخت یک اثر هنری. حتی بازیگران هم این چنین هستند. حضور این همه بازیگر بزرگ در فیلم تنها جنبه تبلیغاتی دارد. دقت کنید که چند بازیگر اسکاری در این فیلم حضور داشته است. «مت دیمون»، «کیسی افلک»، «امیلی بلانت»، «فلورنس پیو»، «رمی مالک»، «رابرت داونی جونیور» و «گری اولدمن». از این همه ستاره چه استفاده‌ای شد؟ مثلا گری اولدمن و کیسی افلک را به خاطر آورید، یا مهم‌تر از همه رمی مالک. چرا باید بازیگران به این بزرگی تنها چند دقیقه کوتاه در این فیلم حضور داشته باشند؟ بازیگرانی که هر کدام می‌توانند به تنهایی یک فیلم را رهبری کنند، اینجا به سیاهی لشکری تبدیل شده بودند که تنها قرار بود از جنبه تبلیغاتی، فیلم را غنی نشان دهند.

 

2023 08 Glester oppenheimer still murphy

اما در کنار این همه بازیگر خوب هدر شده، یک بازیگر بود که به نظر من پخته‌ترین بازی دوران حرفه‌‌ای خود را اجرا کرده است؛ «کیلین مورفی». بازیگری که در یک گریم فوق‌العاده کاملا شبیه اوپنهایمر شده و حتی از لحاظ صداسازی هم توانسته خودش را به سطح بسیار خوبی برساند. بازیگری که متاسفانه زیادی درگیر دیالوگ می‌شود و فرصت بازی با میمک به آن صورت به وی داده نمی‌شود. در کنار این دیالوگ زیاد، ما در فیلم Oppenheimer کلوز آپ زیادی داریم که باز هم مانع رشد کیلین مورفی می‌شود. کیلین مورفی بدن را برای فیلم لاغر کرده. با کلاه بازی خوبی می‌کند. پیپ به تیپ شخصیتی‌اش کمک می‌کند. اما چون دوربین زیاد به او کلوز می‌کند، کیلین نمی‌تواند بازی بدن خوبِ خود را نشان دهد که تمامی این‌ها نه تقصیر مورفی بلکه تقصیر نولان است.

How Oppenheimer Created a CGI Free Atomic Blast 1 scaled 1

لحظه‌ای باشکوه از خریت بشر

در ابتدای نقد مسئله کمونیسم و سیاست را پیش کشیدم. بگذارید کمی این موضوع را واکاوی کنیم. نولان با تمام کم و کاستی‌هایش یک دیدگاه فوق‌العاده را در فیلم خلق کرده است؛ یک دیدگاه ضد آمریکایی. اوپنهایمر به دولت آمریکا کمک می‌کند تا با استفاده از فرمول انیشتین، مخوف‌ترین بمب تاریخ را بسازند. اوپنهایمر چندین و چند بار نگاه اومانیستی خود را پیش می‌کشد. او می‌گوید که باید این بمب را ساخت چرا که دیر یا زود چه آلمانی‌ها و چه روس‌ها این بمب را خواهند ساخت. اما نباید از آن استفاده کرد، بلکه باید آن را یک اوتاریتوره در نظر گرفت که با آن می‌شود به صلح دست یافت. اما قصابین آمریکایی (مخصوصا هری ترومن) بمب را بر سر هیروشیما و ناگازاکی می‌اندازند. بمبی که در یک لحظه کل جمعیت شهر را خرد و خاکشیر می‌کند. اما نولان بازهم کار جالبی می‌کند. او نخست تعلیق خلق می‌کند. یعنی چه؟ یعنی ما می‌دانیم که قرار است بمب اتم ساخته شود. می‌دانیم که قرار است استفاده شود. اما با این حال ما همراه اوپنهایمر و اعضای تیم پروژه منهتن لحظه به لحظه در ساخت این بمب شرکت می‌کنیم و در صحنه تست این بمب نیز با یک صحنه وحشتناک اما خارق‌العاده روبرو می‌شویم. تست بمب اتم وحشتناک است، اما نولان آن را شبیه به یک اثری هنری می‌سازد. چرا که اثر هنری هم است. شاید این بمب برای مردم دنیا یک چیز وحشتانک باشد اما برای شخص اوپنهایمر که آن را با هزاران مصیبت ساخته، یک صحنه باشکوه است! صحنه‌ حماسی که با جنون درآمیخته شده.

برگردیم به «هری ترومن». او ملاقاتی ترتیب می‌دهد تا با رابرت اوپنهایمر دیدار کند. هری ترومن با غرور خاصی خود را قدرتمندترین شخص جهان می‌داند. اوپنهایمر می‌گوید که خود را گناهکار می‌داند و در یک لحظه، یک وحشی از درون هری ترومن بیرون می‌جهد. شخصی وحشی که به انداختن این بمب و کشتن هزاران و هزار بی‌گناه افتخار می‌کند و اوپنهایمر را نیز همچون یک تفاله بیرون می‌اندازد. اتفاقی که «انیشتین» ( اصلا انیشتنِ بزرگ در این فیلم ساخته نمی‌شود) آن را پیشبینی کرده و به اوپنهایمر اخطار داده بود. این است چهره آمریکا و حتی دیگر کاپیتالیسم‌های جهان مثل روسیه امروزی. از بمب استفاده می‌کنند و همین که به هدف خود رسیدند، قهرمان دیروز را به متهم امروز تبدیل می‌کنند. اوپنهایمر نیز برای هری ترومن و حتی «روزولت» نردبانی بود برای به قدرت رسیدن. نولان نیز به بهترین شکل ممکن این واقعیت را می‌سازد.

درخشان ترین صحنه فیلم اوپنهایمر

درخشان‌ترین صحنه فیلم اوپنهایمر

به نظر من درخشان‌ترین صحنه فیلم وقتی است که اوپنهایمر می‌فهمد این بمب استفاده شده است و برای یک سخرانی می‌رود. در این سخرانی دوربین به اوپنهایمر پوینت ویو می‌شود. اوپنهایمر در کشمکشی درونی و در ستیز با خود قرار دارد. او چیزهایی را به زبان می‌آورد که کاملا در تضاد با چیزهایی است که در ذهن خود دارد. مردم از کشتن هزاران بی‌گناه چنان احساس پیروزی و خوشحالی می‌کنند که ناگهان خوفی انسان را در بر می‌گیرد! مگر می‌شود! انسان‌ها چنان وحشیانه بمیرند و انسان‌های دیگر چنین خوشحالی کنند؟ نولان نیز در این صحنه سنگ تمام می‌گذارد.

دوربین آرام به اوپنهایمر کلوز می‌کند (آن همه کلوز فدای این یک کلوزآپ مخصوص) او به هم ریخته است. سپس دوربین به انسان‌های سالن کات می‌زند. همه شادند و چنان یکدیگر را به آغوش کشیده‌اند که اشک شادی نیز می‌ریزند. از همین یک لحظه، اوپنهایمر از انسان می‌ترسد. به راستی بشر چنین موجود ترسناکی است؟ اگر من (منظور اوپنهایمر) اشتباه کرده باشم چه؟

به نظر من کاری که نولان در این صحنه کرد کاملا شکسپیری است. در آثار شکسپیر همیشه یک احساس گناهی وجود دارد. کسی که از کرده خود پشیمان است و این پشیمانی دارد او را خفه می‌کند. دقیقا همان‌جوری که احساس پشیمانی اوپنهایمر او را داشت خفه می‌کرد.

تصویری از جی. رابرت اوپنهایمر واقعی

یک مسئله اخلاقی: آیا استفاده از بمب اتم برای کاهش تلفات و پایان جنگ درست و اخلاقی بود؟

سوال تیتر را تکرار می‌کنم. آیا استفاده از بمب اتم برای کاهش تلفات و پایان جنگ درست و اخلاقی بود؟ «کانت» فیلسوف بزرگ آلمانی در مسئله اخلاق وظیفه‌گرا می‌گوید، اخلاق وظیفه‌گرا عملی اخلاقی خواهد بود که ذاتاً ویژگی اخلاقی داشته باشد، نه آنکه لزوماً نتیجه‌ای اخلاقی داشته باشد. چیزی که بد است همیشه بد است، حتی اگر نتیجه و پیامد آن خوب باشد، زیرا «خوب» به خودی خود وجود ندارد، تنها چیزی که ممکن است خوب باشد نیت است و این نیت خوب نشان‌دهنده پذیرش مقررات اخلاقی معینی است. از این‌رو، اخلاق‌دانان وظیفه‌گرا برای نمونه، مخالف شکنجه هستند حتی اگر نتیجه این شکنجه دست‌یابی به اطلاعاتی باشد که جان خیلی‌ها را نجات دهد.

پس در یک کلام، استفاده از بمب اتم یک کار بسیار غیراخلاقی بوده. حال جالب این است که بنده یکبار صحبت قدیمی یک فرمانده آمریکایی را نگاه می‌کردم که می‌گفت اگر ما بمب را نمی‌زدیم مثلا 10 هزار سرباز آمریکایی کشته می‌شود. خب آن‌ها زدند و 100 هزار ژاپنی کشته شد! یعنی آمریکا حاضر است 10 برابر آمار احتمالی خود بکشد تا یک امریکایی کشته نشود؟ واقعا نمی‌دانم چه بگویم…

نولان نیز در فیلم اوپنهایمر به خوبی این موضوع را به تصویر کشید. در یکی از صحنه‌های این فیلم؛ در  اتاق جنگ، وزیر جنگ گفت که دوازده نقطه را می‌توان مورد حمله قرار داد. بعد یک شهر را حذف کرد چون با همسرش تعطیلات را در آن جا سپری کرده بودند… و این یعنی پایان انسانیت.

کیلیان مورفی در نقش اوپنهایمر در حال دیدن تست بمب اتمی

در پایان می‌شود گفت فیلم اوپنهایمر فیلم خوبی است، بسیار هم خوب. اما نه بهترین فیلم قرن است و نه حتی جزو بهترین‌های چندسال اخیر. ایراد اصلی فیلم در تبلیغات بیش از حد آن و روایت ناقص در بسیاری از اجزای فیلم است. چرا که در این فیلم مسئله جنگ به خوبی ساخته نمی‌شود و برای کسانی که تاریخ جنگ جهانی را نمی‌دانند بسیاری از موارد گنگ خواهد بود. اما با تماشای فیلم اوپنهایمر می‌شود سرگرم شد و همچنین می‌شود پی برد که کریستوفر نولان در یک سیر دیالکتیکی، به اوج فیلمسازی خود رسیده (سنتز) و از این به بعد می‌شود روی آن حساب کرد.

به خواندن ادامه دهید:

بهترین فیلم های فلورنس پیو + بیوگرافی

فیلم های شبیه اوپنهایمر

موسیقی فیلم اوپنهایمر | دانلود موسیقی متن فیلم Oppenheimer

بیوگرافی و بهترین فیلم های کیلیان مورفی

بهترین فیلم های نولان

The Review

نقد oppenheimer

[ad_2]
منبع psarena.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هجده − دو =