سه‌شنبه , می 21 2024

نقد و بررسی فیلم بلک آدام | بازگشت همه به‌سوی سیاهی است

[ad_1]

مفهوم سیاهی را چگونه توصیف می‌کنید؟ آن را بد می‌دانید یا خوب؟ می‌توانید دوست‌اش داشته باشید یا نه؟‌ از زمانی که به‌یاد دارم‌، سیاه کلمه دوست‌داشتنی‌ای برایم نبود، مرگ را به یادم می‌انداخت. برگ‌های پاییز ریختند، برف‌ها نشستند و در روزها گذشتند تا این‌که به این نتیجه رسیدم سیاهی می‌تواند خوب باشد.

در دنیایی که ما در آن زندگی می‌کنیم، سیاهی چمبره‌ای خوش روی آن زده و نمی‌خواهد دست از سرمان بردارد. همین می‌تواند دلیلی باشد که بخواهیم قهرمان باشیم و بخواهیم قهرمان بسازیم؛ قهرمان‌هایی که هر کدام داستانی در چشمان‌شان نقش بسته و می‌خواهند دنیا را به جایی بهتر برای زندگی تبدیل کنند.

میلِ به ساختن ابرقهرمان‌ها بود که دنیای کمیک را به بشریت هدیه داد تا در آن بتوانیم امید را تکثیر کنیم، بتوانیم مستقل باقی بمانیم و بتوانیم تفاوت میان خوب‌وبد را به‌وضوح احساس کنیم.

حتماً با شنیدن واژه ابرقهرمان یا حتی دنیای کمیک، بتوانید شخصیت‌هایی را با شنل‌های رنگارنگ، قدرت‌های شگفت‌انگیز و تفکراتی مختلف تصور کنید. در این مطلب قصد ندارم به یکی از بهترین‌شان اشاره کنم. دلم می‌خواهد درباره سیاهی صحبت کنم، درباره آدمی که سیاه بود .

استودیو مارول جایگاه خودش را به‌خوبی در بازار بین‌المللی پیدا کرده و راه‌به‌راه با فیلم‌های گیشه‌ای، توانسته میراثِ خودش را در هنر هفتم سینما به‌یادگار بگذارد. من از حیث تفکرِ مارکتینگ و بازاریابی تا صبح می‌توانم به تحسین استودیو مارول بپردازم، می‌توانم بگویم که چگونه داستان‌هایش با هم چفت‌وبست دارند، چقدر خوب توانسته داستان‌های ابرقهرمان‌هایش را مو‌به‌مو و تک‌به‌تک برای مخاطبانش روایت کند و به چه شکلی توانسته همه آن‌ها را در یک فیلم به‌شکلی منحصربه‌فرد جای دهد.

فیلم black adam

با این حال، بهترین ابرقهرمان‌ها و بهترین داستان‌ها را همواره دی‌سی به مخاطبانش هدیه داده است؛ کارکترهایی که در انسانی‌ترین حالت خودشان با چالش‌های مختلفی در زندگی مواجه می‌شوند که بسیاری از ما با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنیم. به نوعی، ابرقهرمان‌های دی‌سی برخلاف مارول، در دنیایی تاریک زندگی می‌کنند و در تلاش‌اند تا بومِ سیاهی بشریت را با قطره‌هایی اندک کوچک اما تأثیرگذار، رنگی کنند.

با این حال، دی‌سی روی پرده‌های سینما همواره مغلوب مارول بوده و دست‌وپنجه‌های بسیارش هم نتوانسته کاری از پیش ببرد. در پلان‌های فیلم و در تصویر‌های بصری، مارول همواره داستانش را به‌خوبی روایت می‌کند، حواسش را شش‌دنگ به مخاطبان سینمایی می‌گذارد تا نه مثل دنیای کامیک، بیش از اندازه غرق داستان شوند و نه مثل فیلم‌های منفور سینما، در ملغمه کارکترهای زیاد و جلوه‌های ویژه امروزی گرفتار به‌دام بیفتند.

در این میان یک اما بسیار بزرگ وجود دارد؛ امایی که به فیلم مستقل «بتمن»، محصول سال ۲۰۲۱ و به‌کارگردانی مت ریوز باز می‌گردد. دی‌سی با حمایت مالی در تولید این اثر سینمایی نشان داد که می‌تواند خودی نشان دهد، همان‌طور که در سه‌گانه «شوالیه تاریکی» قدرتِ خود در سینما را به نمایش گذاشته بود. با این حال،‌ زمان آن رسیده که شوالیه تاریکی از روی پرده‌های سینما پایین بیاید و درخششِ این دنیای ابرقهرمانی به کارکترهای دیگر نیز اختصاص پیدا کند.

از آن‌جایی که تاریکی، المان اصلی و بخش اعظمی از داستان‌های دی‌سی را به‌خود اختصاص داده است، پتانسیل ساخت فیلم «بلک ادم» را بسیار بالا می‌دیدم؛ شخصیتی که تاریکی در بطن شخصیتش فرو رفته، انتقام پس از ظهور او بازتعریف شده و خشونت‌اش زبانزد خاص و عام است. در عین حال، پس از آن‌که تیتراژ پایانی این فیلم و حتی سکانسِ اضافی پس از تیتراژ را تماشا کردم، به این نتیجه رسیدم که  مارول هنوز حرف‌های بیش‌تری برای گفتن دارد و دی‌سی درس‌های زیادی برای یاد گرفتن.

 

تاریخی که خوب را بد می‌کند

در قرن ۲۶ پیش از میلاد، در کرانه‌های رود نیل و در بطنِ عظمت مصر، شهری به‌نام کهنداق را می‌بینیم؛‌ شهری که تمدن را به دنیای زمان خودش اهدا کرده بود، مردمانی بسیار فرهیخته داشت و حاکمانی در آن قانون‌گذاری می‌کردند که عدالت را سرلوحه خود قرار داده بودند.

با این حال، ایباک با جمع‌آوری لشکریان بسیار، کهنداق را از درون تصرف کرد، حاکم را به‌قتل رساند و آرزوی دیرینه‌اش برای رسیدن به قدرت را برآورده کرد. از آن زمان، آدام و خانواده‌اش، به‌مثابه کهنداق، نتوانستند روزگار خوشی را ببیند. پس از مرگ پدر، آدام به همراه مادر و خانواده‌اش از سوی ایباک دستگیر و مورد شکنجه‌های بسیار قرار گرفتند. در آخر، آدام که تمام اعضای خانواده‌ش زیر شکنجه‌های سختِ ایباک به‌قتل رسیده بود، توانست به‌همراه پسرعمو و عموی خود، آمان، از دست نیروهای ایباک فرار کند.

Black Adam First Look Poor Dude

درست در همین لحظه از داستان و در حین فرار، آدام و امان به Rock of Eternity احضار و با جادوگر بزرگ، یعنی شزم، مواجه می‌شوند. شزم که تحت تأثیر پاک‌دامنی امان قرار گرفته بود، نقشی را در میانِ ابرقهرمان‌های جهان به او پیشنهاد می‌کند و مسئولیت شکست دادن ایباک را به او می‌سپارد. امان نیز این مسئولیت را در صورتی می‌پذیرد که آدام توسط شزم بهبود یابد و قدرتی نیز به او داده شود.

شزم شرطِ مطرح‌شده را می‌پذیرد، امان و آدام را با قدرت‌های اهدا‌شده متبرک می‌کند و آن‌ها را مجدداً به زمین می‌فرستد. آدام که حال بهبود یافته بود و قدرتِ مشاهیرِ افسانه‌ها را در درون خودش داشت، تصمیم گرفته بود تا انتقام خانواده‌اش را از ایباک و شکنجه‌گرهایش بگیرد و به سخت‌ترین شکل ممکن، آن‌ها را به قتل برساند.

از طرفی، آمان این طرز فکر را درست نمی‌دانست و بر این باور بود که شکست دادن ایباک باید در مسالمت‌ترین حالتِ ممکن، به شکلی کاملاً زیبا و به‌دور از خون‌ریزی انجام شود. جدال میان آدام و آمان به‌حدی زیاد شد که در آخر، آدام پسرعموی تنی خودش را به قتل رساند و این مرگ را، فداکاری‌ای برای رسیدن به آن‌چه که باید رسید، می‌دانست. شما را نمی‌دانم ولی گاهی به این فکر می‌کنم که شاید من هم در چنین شرایطی و پس از چنین رنجی، بخواهم انتقامی این‌چنینی بگیرم چراکه دنیا سیاه است و برای پاسخ به آن، باید سیاه بود.

آدام انتقام خودش را می‌گیرد، همه را شکست می‌دهد و در نهایت، کهنداق را آزاد می‌کند، اما چندی نمی‌گذرد که شورای جادوگران او را احضار می‌کنند تا بتوانند قدرت‌های او را پس بگیرند. جنگِ میان بلک آدام با این شورا آغاز می‌شود، تمامی جادوگران کشته می‌شوند اما شزم باقی می‌ماند. در نهایت نیز شزم،‌ بلک آدام را به خوابی ابدی فرو می‌برد تا قدرت‌های وی، آسیب بیش‌تری به بشریت وارد نکند.

در ادامه و میلیون‌ها سال بعد، شخصی او را بیدار می‌کند و به زمین می‌فرستد، زمینی که الان ابرقهرمان‌های بسیار زیادی مثل سوپرمن، بتمن و شزم را در خود دارد و آماده هرگونه تهدیدی است.

black adam 2.webp

کمیک‌های بلک‌ آدام نشان می‌دهد که رنج و عذاب، گاهی قهرمان نمی‌سازد. بهتر است بگویم، گاهی قهرمانی می‌سازد که کسی دوستش ندارد، قهرمانی که به‌روش دنیایی خودش تلاش می‌کند قهرمان باشد و مرگ را با دستان خودش به دشمنان‌اش تقدیم می‌کند.

این همه را گفتم تا به این موضوع برسم که فیلم «بلک آدام»، فیلمی که دواین جانسون بسیار منتظر اکرانش بود تا با آن لباس ابرقهرمانی در کنار دیگر سلبریتی‌های سینمایی‌ای قرار بگیرد که به دنیای مارول دی‌سی ورود پیدا کرده است، نتوانست به ریشه‌های اصلی داستان‌های بلک آدام پایبند باشد و از آن طرف، نتوانست آن‌طور که باید، شرورِ ابرقهرمان دنیای دی‌سی را به نمایش بگذارد.

در این فیلم، داستانِ بلک آدام در ۱۰ دقیقه اولیه ماجرا به شکلی کاملاً ناقص روایت می‌شود و بیننده را با سوالاتی همراه می‌کند تا بتواند در دقایق پایانی، آن هم به شکلی کاملاً تغییریافته به آن پاسخ دهد. در این فیلم کارکترپردازی عملاً معنا و مفهومی ندارد و با وجود این‌که سکانس‌های بسیاری برای هرکدام از شخصیت‌های داستان در طول فیلم در نظر گرفته شده بود، اما برای یک دقیقه هم نمی‌توانستی ارتباط خودت را با کارکترهای اصلی داستان حفظ کنی، اندک حس همزاد‌پنداری‌ای از خودت به نمایش بگذاری یا حداقل آن‌ها را دوست داشته باشی؛ چرا؟ چون اصلاً چیزی درباره هیچ کدام نمی‌دانی، مگر این‌که کمیک‌ها و دنیای ابرقهرمانی دی‌سی را به خوبی دنبال کرده باشی.

بگذارید کمی موشکافانه‌تر و اسپویلی‌تر، داستان را بازگو کنم: آدریانا و پسرش، آمون، دو شخصیتی هستند که به‌دنبال نیم‌تاجی افسانه‌ای می‌گردند که اگر به دست بشریت بیافتد، زمین را به جهنم تبدیل می‌کند. در همین حین و زمانی که آدریانا در مخمصه‌ای بسیار بزرگ گیر افتاده و گروهی که کهنداق را تسخیر کرده بودند، او را پیدا می‌کنند، وی تصمیم می‌گیرد تا کلمات جادویی هک‌شده بر زمینِ غار را با صدای بلند بخواند و درست در همان لحظه، با رعد و برقی هولناک و به‌رنگ آبی، شخصیتی شنل‌پوش زانو می‌زند.

هرکولی که صورتش پیدا نیست و خشونت، با وجود مشخص نبودن صورتش، از جثه و اندامش پیدا است. ظهورِ بلک آدام در طول فیلم به‌خاطر آدریانا است. در ادامه، شخصیت آمون نقش پررنگ‌تری در فیلم ایفا می‌کند، تا آن‌جایی که بلک آدام برای نجات آمون کل موتورهای پرنده دشمن را تخریب، چندصدتا آدمی را می‌کشد و شهر را به خرابه تبدیل می‌کند.

با وجود تمام لحظات خشونت‌آمیز، درام و حضور پررنگ، آدریانا و آمون هیچ ریشه داستانی‌ای ندارند، اصلاً نمی‌دانیم چرا باید انقدر پررنگ باشند و حضورشان در آینده چه تأثیری می‌تواند داشته باشد. انجمن عدالت آمریکا و اعضای حاضر در آن نیز، زخم بعدی‌ای است که فیلم به مخاطبان می‌زند و کاسه ناامیدی بیننده را لبریز می‌کند.

برای این‌که بتوانی با هاوک‌من که یکی از پیچیده‌ترین بک‌گراند داستانی‌های دنیای دی‌سی را دارد، باید زندگی‌اش را موبه‌مو بدانی؛ موبه‌مو هم نه، ولی حداقل بدانی این شخصیت چرا انسان است و چگونه ناگهان با بال‌های براق‌اش به سراغ بلک آدام می‌رود.

hawkman vs black adam

تنها چیزی که تو از هاک‌من در این فیلم می‌دانی، این است که هاک‌من، هاک‌من است.  من به‌شخصه در خوش‌بینانه‌ترین حالت ممکن می‌توانم با ندانستن‌های این فیلم هم کنار بیایم، اما نمی‌توانم بپذیرم که این کارکتر دنیای سینمایی دی‌سی، صرفاً به این خاطر در فیلم حضور پیدا کند که به عنوان کیسه بوکس بلک آدام باشد.

بال را باز می‌کند، به طرف بلک آدام می‌رود، کتک‌اش را می‌خورد، بازمی‌گردد، بال‌هایش را می‌بندد و بلک آدام را با عصبانیت، نصیحت می‌کند. می‌توانم بگویم که کل حضور هاکمن با آن همه سکانس‌هایی که در طول فیلم از آن شاهد بودیم، به همین یک پاراگراف خلاصه می‌شود. پیرس برازنان دوست‌داشتنی که طرفداران جیمزباند همواره او را در یاد خواهند داشت، نقشِ دکتر فیت را در بلک‌آدام ایفا می‌کند؛ شخصیتی که هر بار او را می‌دیدم، من را به یاد دکتر استرنج در مارول می‌انداخت.

در این‌جا و در مقام مقایسه می‌توانیم همچنان مارول را بهتر از دی‌سی بدانیم. شما از یک طرف، دکتر استرنجی را شاهد هستید که داستان پیش‌زمینه‌ای برای خودش دارد، فیلم مستقلی از آن به‌روی پرده‌های سینما رفته و در نهایت پس از زمینه‌چینی‌های بسیار، توانسته در کنار دیگر اعضای انتقام‌جویان به مبارزه با آنتاگونیست‌های داستان بپردازد.

از آن طرف، دکتر فیتی را می‌بینیم که یک کلاه‌خود فلزی عجیب دارد که نمی‌دانیم به چه دردی می‌خورد، گه‌گداری در زمان سفر می‌کند و گذشته و آینده را می‌بیند و جان‌فشانی بزرگی را در پایان فیلم از خود نشان می‌دهد. در این نقطه، نمی‌توانم فیلم‌های دی‌سی را خوب بدانم، چراکه آثار جایگزین بسیاری در دنیای مارول وجود دارد که می‌توان بر سر دی‌سی کوبید و و درد و بلایش را به کارکترهای این دنیای تاریکِ ابرقهرمانی واگذار کرد. به قول دوست عزیزی، اگر دی‌سی با مفهوم نورپردازی آشناییت پیدا کند، شاید بتواند فیلم‌های خود را به سطح مارول برساند.

قدرتی که نفرین است

فیلم‌نامه‌نویسان این فیلم را زنده می‌خواهم و تلاش می‌کنم به همین جمله بسنده کنم. بلک آدام شخصیتی غنی است، پیچش‌های داستانی بسیار خوبی در دنیای کمیک دارد و خودش به‌خودی خود می‌تواند یک‌تنه الگوی بچه‌هایی باشد که ابرقهرمان‌های مورد علاقه‌شان را در سنین کودکی انتخاب می‌کنند.

تصورِ وجود یک ابرقهرمانی که دوست دارد انتقام بگیرد، هیچ چیزی برایش مهم نیست،  منشور اخلاقی مشخصی ندارد و طعم انتقام را چشیده و دوست دارد، جذاب‌ترین چیزی است که می‌شود روی پرده‌های سینما دید. در عوض،‌ ما جثه بزرگ دواین جانسون را با جدیت بیش از اندازه دیدیم که گه‌گداری می‌خندد، عموماً مشت می‌زند و در نهایت اندکی از غم و اندوهش را به نمایش می‌گذارد.

جانسون تلاش می‌کرد تا شوارتزنگری باشد که در ترمیناتور دیدیم، اما در عوض یک کپی پر از نقص را تحویل مخاطب داد. نگارش فیلم‌نامه به‌گونه‌ای بود که هم بلک آدام را بیش از حد قوی می‌دیدیم و هم توسعه‌ خاصی در پس‌زمینه ماجرا احساس نمی‌کردیم؛ آن توسعه‌ای که فیلم‌های مستقل یک کارکتر عموماً باید داشته باشند تا زمینه را برای آینده دنیای سینمایی‌ دی‌سی مهیا کنند، همان توسعه‌ای که پیش‌تر در Man of Steel دیده بودیم و سال گذشته با The Batman رابرت پتینسون تحسینش کردیم.

نمی‌خواهم تماماً این فیلم را مورد نقد قرار دهم. مخالف این هستم که پاپ‌کورنی بودن فیلم را بهانه‌ای برای تماشایش بدانیم چراکه آثار مارول هم پاپ‌کورنی‌اند، سینما پر از فیلم‌های پاپ‌کورنی و جذاب دیگر است که می‌توان از تماشایش لذت برد و هیچ‌گاه به‌سراغ بلک آدام نرفت. با این حال، به عنوان یک فیلم پاپ‌کورنی، بلک آدام می‌تواند لحظات خشونت‌آمیز بسیاری را به‌شما هدیه دهد، می‌تواند با دیالوگ‌های طنزش اندکی شما را بخنداند و در طول فیلم می‌تواند معنای سیاهی را برای شما تغییر دهد.

ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که حاکمانش سنگ‌دل‌اند و مردمان‌اش مظلوم. کهنداق پیش از میلاد مسیح در چنین شرایطی بود و نیاز داشت که آزاد باشد و ما هزاران سال پس از میلاد مسیح. ابتدای فیلم همان فضای آشنایی است که روزها و ساعت‌ها می‌بینیم و اخبارش را می‌خوانیم. در چنین دنیایی، بهترین ابرقهرمان‌ها هم گاهی در درک مفهوم سیاهی و سفیدی، عدالت و انتقام یا خوبی و شر، دچار مشکل می‌شوند. هوروت با خشونت عنوان می‌کند که اگر قهرمان‌های بیش‌تری داشتیم، شاید آزادی‌مان دیگر یک رویا نبود. با وجود تمام ایراداتی که در طول تماشای فیلم احساس می‌کردم، داستان شباهت زیادی با زندگی‌مان داشت و من هم بدم نمی‌آید که قهرمانی از دل تاریکی و با چاشنی تاریکی، بیاید و همه ما را آزاد کند؛ حتی اگر بهای آن، خون ظالمان باشد.

[ad_2]
منبع psarena.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهارده + سیزده =